شعر شماره 2:
ابدیت در عبور...
زنده بودن همچو این است که از پنجره ای رو به جهان باز شده،
ساعتی می نگری!
تا زمانی که تو هستی
به این پنجره ی کوچک دنیا اکتفا خواهی کرد...
***
تو نخواهی رفتن،
لیکن اینجا ماندن،
ابدی نیست بدان...!
پس تو باید رفتن!
و بخواهند تورا بردن از اینجا...
و از اینجا رفتن
همچو این است که از پنجره بگذشتن،
و به ان پنجره ی رو به جهان دست رسیدن
پس تو خواهی رفتن
و تو باید رفتن...!