سلام
مادری میگفت تارسیدم خونه نوه ای داشتم که دختر ساله بود خودشوانداخت بغلم
قبل از سلام وروبوسی پرسیدمادربزرگ یه سئوالی بپرسم جوابشو راست میگی؟
گفتم عزیزم بپرس
پرسیدمامان بزرگ توراخدا به من بگو ببینم امام زمان عج کی میاد؟
مات ومبهوت موندم تمام موهای بدنم سیخ شد خدایا این چه سئوالیه دختربچه سه ساله میپرسه؟
گفتم عزیزم چطورمگه؟
گفت اخه هروقت بادوستانم بازی میکنم
یکی میگه بابام برام کفش خرید کیف خرید
یکی میگه بابام برام عروسک خرید
یکی میگه بابام منو بردپارک بازی....وهمه از باباهاوشن میگن
منم میام از مامانم میپرسم مامان جون پس بابای من کو؟
میگه بابات رفته مسافرت
میپرسم کی میاد
میگه هروقت امام زمان عج بیادبااون میاد
میگم امام زمان کیه وکی میاد؟
میگه اونومن نمیدونم از مادربزرگت بپرس
حالا توراخدامامان بزرگ بگوببینم امام زمان عج کی میاد؟
داشتم از حرفای بچه دیونه شدم برگشتم دیدم مادرش سرشوگذاشته دیوار اشپزخونه باگریه میگویدای خدا من غیرازاین جوابی برای این بچه ندارم
اخه چطوربگم دخترم بابات شهیدشده
((دوستان عزیزاین روایت از آن خانوده شهیدبزرگواری از شهدای شهرماست منظورم شهدای شهرمیانه))