(18+)

زن: خبر خوب!

من حامله هستم، تو بالاخره پدر شدي...

مرد: چمدانت را ببند، همين حالا و براي هميشه از اينجا برو!...

زن: چرا؟!...

مرد: من دو سال قبل بدون اين كه به كسي بگويم، عمل وازكتومي انجام دادم...

زن (با گريه و جيغ):

اگر به من توجه مي‌كردي، اين اتفاق هرگز رخ نمي‌داد،تو همیشه منشی های اداره ات را بیشتر از من دوست داشتی و  من اين مدت را با پسرخاله‌ام  و مردهمسایه میگذروندم  بزرگ‌ترين دروغت به من هم اين بود كه مدام بهم میگفتي عاشقم هستي...

مرد: نه! بزرگ‌ترين دروغم به تو اين بود كه گفتم عمل وازكتومي داشته‌ام…