فراموش کردم
اعضای انجمن(447) شعری تکان دهنده درباره امام زمان حضرت مهدی عدالت و لطف خدا پیامبر اکرم : توبه زیباست ولی در جوانی زیباتر قدرت بدنی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در جوانی بی حسین احساس پیری میکنم ارتباط با مدیریت انجمن مذهبی
جستجوی انجمن

سه دینار از حسین علیه السلام میخواهم

منبع : کرامات الحسینیة (ع ) ج 1 (معجز
درج شده در تاریخ ۹۲/۰۱/۰۳ ساعت 11:47 بازدید کل: 333 بازدید امروز: 113
 
شیخ عل اکبر ترک تبریز یک از واعظها معروف تهران فرموده بود.

یک روز آمدم حرم آقا امام حسین (ع ) نشستم ، حرم خلوت بود هیچ کس بالا سر نبود. مشغول زیارت خواندن شدم همین طور که داشتم زیارت م خواندم یک وقت دیدم یک ترک آذربایجان یا تبریز (من فراموش ‍ کردم ) آمد و پهلو ضریح حضرت رو زمین نشست با زبان ترک خودش ‍ با آقا امام حسین (ع ) داشت صحبت و درد دل م کرد.
من ترک بلد بودم و م فهمیدم چ دارد م گوید، دیدم دارد م گوید: یا امام حسین آقا جان من پولهایم تمام شده مصرفم خلاص گردیده و پولهائ را که آورده بودم تمام شده ، نم خواهم از رفیقهایم قرض کنم و زیر بار منت آنها بروم ، آقا من به سه دینار احتیاج دارم سه دینار برایم بس است (در آن وقت سه دینار خیل بوده ) شما این سه دینار را به من بدهید که ما به وطنمان برگردیم ، یا اللّه زود سه دینار رد کن بیاد.
با خود گفتم این چطور با آقا صحبت م کند مثل اینکه آقا را دارد م بیند.
من داشتم همین طور او را مشاهده م کردم که چکار م کند یک وقت یک خانم آمد پهلویش یک چیز به او گفت . به ترک گفت : نه نم خواهم بعد دیدم یک مرتبه دارد تو سر و صورت خود م زند از جا خود بلند شد و از حرم بیرون رفت .
گفتم : این چه شد این خانم که بود این پول را گرفت یا نه من هم زیارت را رها کردم و دنبالش دویدم از ایوان طلا و در صحن دستش را گرفتم ، گفتم : قارداش (برادر) بیا، قصه چه بود چکار کرد ؟
دیدم چشمهایش پر از اشک و منقلب است به ترک گفت : من سه دینار از امام حسین (ع ) م خواستم گرفتم ، دستش را باز کرد به من نشان داد، گفتم : چطور گرفت ؟
گفت : تو دید و گوش م کرد ؟ گفتم : بله نگاه م کردم و گوش دادم . گفت : شنید به آقا گفتم سه دینار بده ؟ آن خانم را دید آمد نزد من ؟ گفتم : بله ک بود؟
گفت : این خانم آمد فرمود چکار دار چه م خواه از حسین ؟گفتم : سه دینار م خواهم .
فرمود: بیا این سه دینار را از من بگیر گفتم : نه نم خواهم اگر من خواستم از تو بگیرم از رفیقهایم م گرفتم من از خود حسین م خواهم .
فرمود: به تو م گویم بگیر من مادرش فاطمه هستم من اول ردش کردم وقت گفت من مادرش فاطمه هستم گفتم : ب ب جان اگر شما مادرش فاطمه هست پس چرا قدت خمیده است .
من از منبر ها و روضه خوانها شنیدم مادر امام حسین (ع ) فاطمه (علیهاالسلام ) جوان هیجده ساله بود چرا پس این طور هست ؟
یک وقت فرمود: پول را بگیر برو، پهلویم را شکستند.

منبع:
کرامات الحسینیة (ع ) ج 1 (معجزات سیّد الشهداء (ع ) بعد از شهادت ) مؤ لف : عل میر خلف زاده
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۱/۰۳ - ۱۱:۴۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)