می خواهم توبه کنم اما نمی توانم… نمی توانم از گناه دل بکنم… در تمام طول شب بیدار می مانم و با خدا مناجات می کنم، به گونه ای که اشک از چشمانم جاری می شود، اما هنگام روز باز به همان شیوه ی قبل به سراغ رفتارها و عادات قبلی ام برمی گردم و هیچ تغییر و تحولی در خود احساس نمی کنم…
از خود بیزار شده ام… چندین بار سعی کردم، در جلسات زیادی شرکت کردم، خطبه های زیادی گوش داده ام، تلاش کردم که توبه کنم و قلبم را صیقل دهم، اما هنوز موفق به ایجاد تحولی در نفس خویش نشده ام… مشکل کجاست؟ چرا قادر به تغییر خود نیستم؟
توبه به چه معنا است ؟
یکی از فعالیت های عبادی ما در منظومه ی فعالیت های ما توبه نام دارد . توبه بازگشت انسان از مسیری است که حرکت می کند . یا از یک کار برمی گردد و پشیمان می شود و یا یک روندی در زندگی داشته و می خواهد این روند را تغییر بدهد . هر موقع ما از خدا فاصله می گیریم و از آزادی خودمان استفاده می کنیم یا حسن سوء استفاده را بعمل می آوریم و از خدا فاصله می گیریم ، خدا امکان توبه را برای ما گذاشته است .
توبه این است که انسان قلباً از مسیری که می رود پشیمان بشود و با یک آگاهی و خود آگاهی بازگشت صورت بگیرید . و تغییر آن در رفتار هم دیده بشود .
می توانیم توبه را سه جزیی اعلام بکنیم . خودآگاهی که انسان نسبت به رفتار خودش دارد. من این کار را اشتباه کردم . باید آنرا تغییر بدهم . هر تغییری نامش توبه نیست . باید قلباً هم از بدی این رفتار و هم از خوبی راهی که نرفته ، ناراحت بشود و دلش تنگ شده باشد . دلتنگی یکی از عناصر زیبای توبه است و بعد هم تغییر رفتار .
در توبه های ما هر کدام از اینها و به هر مقداری که حضور داشته باشند به همان مقدار توبه ی ما ارزشمند خواهد بود . توبه آداب و شرایط زیادی دارد .
در روایت داریم : به خدا قسم انسان از گناه نجات پیدا نمی کند مگر اینکه به گناه اقرار بکند . من این اشتباه را انجام داده ام . روی این شناخت هست . من فهمیدم این اشتباه را کرده ام ، خدایا من را ببخش .
بعضی مواقع کلی در خانه ی خدا می رویم و به خدا می گوییم : خدایا کلی ما را ببخش . خودمان هم نمی دانیم از کدام رفتارمان می خواهیم توبه بکنیم . توبه باید با اقرار همراه باشد . اقرار یعنی من بدانم کدام کار را اشتباه انجام داده ام . دانایی یک عنصر آن است . دلتنگی و تاثر یک عنصر و تغییر رفتار هم یک عنصر آن است . گاهی دلتنگی و دانایی بشدت رخ می دهد ولی تغییر رفتار اتفاق نمی افتد . این توبه رقیق است . هنوز توبه ی کامل نشده است ولی نامش توبه است.
گاهی می داند چه رفتاری غلط است و بیشترین توبه را سر تغییر رفتار می گذارد . و تصمیم می گیرد دیگر این کار را نکند . خیلی قشنگ تر است که این ها را در فضای عبادی به خدا بگویید . صد مرتبه در مورد آن صحبت کند . صمیمانه از خدا درخواست بکنیم که ما را ببخشد . این برای روح ما مفید خواهد بود .
نمی توانم از گناه دل بکنم
می خواهم توبه کنم اما نمیتوانم… نمی توانم از گناه دل بکنم… در تمام طول شب بیدار میمانم و با خدا مناجات می کنم، به گونه ای که اشک از چشمانم جاری می شود، اما هنگام روز باز به همان شیوه ی قبل به سراغ رفتارها و عادات قبلی ام برمیگردم و هیچ تغییر و تحولی در خود احساس نمی کنم… از خود بیزار شده ام… چندین بار سعی کردم، در جلسات زیادی شرکت کردم، خطبه های زیادی گوش داده ام، تلاش کردم که توبه کنم و قلبم را صیقل دهم، اما هنوز موفق به ایجاد تحولی در نفس خویش نشده ام… مشکل کجاست؟ چرا قادر به تغییر خود نیستم؟ این دغدغه ی افراد زیادی هست که می خواهند دلایل بازگشت به گناه را بدانند. بیایید با هم دلایل این قضیه را بررسی کنیم تا راه درمان این بیماری را کشف کنیم . اگر این عوامل را یافتیم آنگاه معالجه و درمان بسیار آسان خواهد بود:
تلقی بیشتر مردم از توبه و اصلاح رفتار این است که تنها در یک شرایط ویژهی عاطفی، احساسی و معجزهگونه می شود توبه کرد و پس از آن فورا به مرتبه عصمت می رسند.
یعنی اگر از یک گناه کبیره توبه می کنند، در مقابل تمام گناهان و خطاهای ریز و درشت مصونیت پیدا می کنند.
هر چند تعریف قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) از توبه با این تلقی نادرست بسیار متفاوت است و فاصله دارد ولی این نگاه نادرست وجود دارد و مانع بازگشت خیلی ها می شود.
با این باور نادرست، پس از توبه، سطح انتظار فرد ازخودش به شدت افزایش پیدا کرده و با کوچک ترین گناه، آرامش و اطمینان خود را از دست داده و خود را سرزنش می کند و “اعتماد به نفس” و “عزت نفس”خود را از دست می دهد و عدم موفقیت خود در توبه را (با تلقی اشتباه) ناشی از عدم توجه و عنایت خداوند و روسیاهی و بدشانسی خود می داند و خود را “مردود همیشگی” درگاه الهی می داند و آدمی در این حال ، سخت طعمهی شیطان می شود.
با توجه به پرسش های متنوع در خصوص توبه واصلاح رفتار و وجود این نوع تلقی اشتباه, مراحل توبه را با هم مرور کنیم:
- پشیمانی (النـَّدمُ توبة)
- تصمیم جدی برای ترک گناه (عزم)
- بازگشت به سوی خدا و عذر خواهی وطلب مغفرت از خدای غفور(استغفر الله ربی واتوب الیه)
- اگر حقی از خدا یا مردم در گناه ضایع شده باید جبران شود.(مثلا:خیانت در امانت ,حق مردم و ترک نماز ,حق خدا)
- اصلاح برنامه زندگی
- عدم تکرار خاطرات گناه و عدم تکرار سرزنش خود (التائب من الذنب کمن لا ذنب له)
- اطمینان کامل به رحمت بی انتها و مغفرت بی نهایت خداوند غفور رحیم برای همیشه
عواملی که توبه را برایمان سخت می کند
الف) عامل اول: دلبستگی و وابستگی به گناه تا زمانی که در قلبت پایه های گناه پا برجا باشند محال است تغییری حاصل شود. فضیل ابن عیاض می گوید: «اگر برای نماز صبح خواب ماندی و نتوانستی شب برای قیام اللیل بیدار بشوی، بدان که تو در بند گناهان هستی.» لازم است از گناه متنفر باشی .
باید بدانی که منشأ هر غم و اندوهی، منشأ هر نوع مرض روحی و روانی، اضطراب، افسردگی و دیگر مشکلاتی که وجود دارد، گناهانی هستند که در قلب تو رسوخ کرده اند.
برای نجات و بیرون راندن این گناهان از قلبت از دعا کمک بگیر، خصوصاً این دعا را زیاد تکرار کن: «اللَّهُمَّ بَاعِد بَینِی وَبَینَ خَطَایَایَ کَمَا بَاعَدتَ بَینَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ اللَّهُمَّ نَقِّنِی مِن الخَطَایَا کَمَا یُنَقَّی الثَّوبُ الأَبیَضُ مِن الدَّنَسِ اللَّهُمَّ اغسِل خَطَایَایَ بِالمَاءِ وَالثَّلجِ وَالبَرَدِ» ضمناً هیچ گناهی را کوچک به حساب نیاور حتی اگر به نظر تو کوچک باشد.
ب) عامل دوم: توجیه کردن مثلاً برخی گناهان خود را چنین توجیه می کنند که در خانواده ای مذهبی رشد نکرده اند و یا در خانوادهای پر از بلا و مصیبت بزرگ شده اند و توجیهات دیگر… از این رو اگر در توجیه کردن موفق باشی، بدان که هرگز تحولی در وجودت رخ نخواهد داد، و اینجاست که اعتراف به گناه رکن اصلی توبه محسوب می شود.
پیامبر (صلی الله علیه وآله) می فرماید: «إِنَّ العَبدَ إِذَا اعتَرَفَ بِذَنبِهِ ثُمَّ تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَیهِ» متفق علیه یعنی: اگر بنده به گناه خود اعتراف کند سپس توبه کند، خداوند او را می آمرزد. و اینجا حکمت و فلسفه ی این دعا برایمان روشن می شود: «أَبُوءُ لَکَ بِنِعمَتِکَ عَلَیَّ وَأَبُوءُ لَکَ بِذَنبِی»
د) عامل سوم: نداشتن هدف ضروری است که هدف واقعی زندگیمان را مشخص کنیم، البته دنیا را به عنوان مهمترین هدف انتخاب نکنیم… نیتمان را تصحیح کنیم.. و باید در فکر و ذهن خود میان اهداف دنیایی و اهداف ایمانی تعادل و توازن برقرار کنیم… عالم قبر را به خاطر بیاور، سوالاتی که آنجا از تو پرسیده میشوند، درباره ی شغل و مقام و خانواده نیست بلکه از تو می پرسند: خدای تو کیست؟ دینت چیست؟ پیامبرت کیست؟
هـ) عامل چهارم: محیط زندگی هر گاه عزمت را جزم می کنی و اراده می کنی که خودت را متحول کنی و انقلابی در زندگیات ایجاد کنی، دوستان و کسانی که در اطرافت قرار گرفته اند (کسانی که مثل تو نمی اندیشند) تو را مورد تمسخر قرار می دهند و کاری می کنند که حرکت در مسیر جدید برایت مشکل شود… لازم است دوستان جدیدی برا ی خود بگیری که هم فکر تو باشند، زیرا دیدگاه ها متفاوت هستند و به نظر دوستان قبلی کار تو مسخره است، به تمسخرها و نگاه های آنان توجه نکن و فقط به هدف جدید و پیمانی که با خدا بسته ای بیندیش.
و) عامل پنجم : تسویف (امروز و فردا کردن) امروز و فردا نکن، نگو چنین و چنان می کنم، تصمیمت را به آینده موکول نکن، از همین حالا شروع کن . مرگ خبر نمی کند و در انتضار تو نیست، تا خود را تسلیم او کنی، بلکه تو باید در انتظار مرگ باشی که هر آن احتمال دارد به سراغت بیاید، آیا روزانه نمی بینی که مرگ، بدون اینکه اطلاع بدهد جان هزاران کودک و جوان و افراد کم سن و سال را می گیرد، تضمینی وجود ندارد که تو نیز تا چند ثانیه بعدی زنده باشی… پس شتاب کن و راه زندگی خود را انتخاب کن و این آیه را نصب العین خود قرار بده (فَأَینَ تَذهَبُونَ) [التکویر/۲۶] امروز و همین حالا می توانی پیمان جدید ببندی، اما شاید فردا دیر باشد.