راحت نوشتیم "بابا" نان داد!
بی آنکه بدانیم....
"بابا" چه سخت برای نان همه جوانیش را داد!

گریه نکن پدر همین " نان حلال " که در دست داری
می ارزد به تمام سفره های رنگینحرامی که بعضی ها دارند ...
این روزها نان حلال در آوردن عرضه میخواهد که تو داری پدرم ...
دستت را میبوسم که نان حلال بر سر سفره ی با برکتت دیدم ...

از اول که قلم دست گرفتیم بابا رو با آب و نان شناختیم...
کاش مینوشتن:
بابا ریشه ...
بابا تکیه گاه ...
بابا یعنی دستای یخ زده از سرما...
بابا یعنی ستون زندگی...
بابا یعنی خستگیای پنهون شده در پشت لبخند ...

پدر: در آرامش بخواب من بیدارم!!

هزار بار هم حاضرم برگردم به کودکی و باز بزرگ شوم
با اینکه سخت ترین کار دنیاست!!
فقط به عشقِ دستــــان مهربان پــــدر!!




پدرم واسه همه ی دقایقی که کنارم بودی و راهو نشونم دادیِ
دستامو گرفتی تا نیفتم
واسه تک تک دقایقش ازت ممنونم