خــــستــ ه امـ....
کـــَمی صـــبرَم تمــام شــده...
انــدکــی از دنـــیا و ســاکنانــَش دل زَده و دلگــیرم....
و یـــک دنیـــآ با خـــُ دم مشــکل پیدا کـــرده ام....
همـــین....
چـــیز مـــهمی نیــــست!
کاش نـــارو هم مثل لایک زدنــــی بود…
میـــزدم میزدی ….
نمیــــزدم نمیزدی …
دلـم مـی خـواهـد . . .
یـک مـیـس کـال بـاشـم بـرایـت . . .
شـمـاره ای کـه . . .
سـیـوش نـکـرده بـاشـی !
زیـر لـب . . . تـکـرارم کـنـی . . .
بـه یـادم نـیـاوری .. .
دلـم مـی خـواهـد . . .
بـی اجـازه ی تـ ـــــــــــــــــــــــــو . . .
پـادشـاهـی کـنـم در نـاخود آگـاهـت..
خدایا
میشود یک زنگ تفریح بدهی؟
خسته شده ام
از این همه امتـــحان...
از وقتــی رفتــی
اشک هایم آواره شـده اند ،
دیگر شانه ای ندارند
که پناهشان باشد
خوشا به حال آنهایی که از من میرنجند؛!
غرورم را میدهم تا..
دوباره لبخندشان را ببینم؛..
در راکه میبندم...
دنیا پشت درجا میماند..
فقط من هستم واین چهار دیواری..
چهار دیواری که...
دیواری برای تکیه کردن ندارد
دلم تنگ است؛
آنقدر تنگ که تنها جای یک جفت چشم در آن هست؛
بی معرفت!
کاش چشم هایت را در دلم جانمی گذاشتی؛
تا حداقل اینقدر دلتنگ نبودم . . .
امروز با زندگی برخورد کردم که فقط میتوانم
صادقانه بگویم :
"خدایا شکرت"
باید بروم دکتر ، تمام روحم ورم دارد؛
مریض که میشوم اشتهایم زیادتر میشود؛
هر روز می نشینم و غم های زیادتری میخورم؛
به گمانم "غمباد" گرفته ام..