درباره من
اين خدا كيست؟
به مادر گفتم آخر اين خدا کيست؟
که هم در خانه ما هست و هم نيست
تو گفتي مهربانتر از خدا نيست
دمي از بندگان خود جدا نيست
چرا هرگز نمي آيد به خوابم
چرا هرگز نمي گويد جوابم
نماز صبحگاهت را شنيدم
تو را ديدم، خدايت را نديدم
به من آهسته مادر گفت: فرزند
خدا را در دل خود جوي يک چند
خدا در بوي و رنگ گل نهان است
بهار و باغ و گل از او نشان است
خدا در پاکي و نيکي است فرزند
بود در روشناييها خداوند
به هر کاري دل خود با خدا دار دل کس را ز بي مهري ميازار