عصر امروز پس از مدتی تقریبا طولانی (یک مقدارش که در میانه نبودم.و یک مقدارش هم که در تبعید خانه بودم) قصد میانه گردی کردم.از دیار قالا تنگسی که خارج شده و به خیابان شهید بهشتی و مسجد امام حسن که رسیدم خانه ای دیدم که تعدادی خاطره ها را در ذهنم زنده کرد.شما یادتان نمی آید،زمانی آنجا تبدیل شده بود به خانه ی عریضه.مردمان زیادی آنجا می آمدند که هر کدام کاغذی در دست خواهان کلیدی برای حل مشکلشان بودند.اطلاعی درباره آن مردمان ندارم.شاید کلیدهایشان را گرفته اند و شاید کلیدی در کار نبوده و نا امید دنبال راه چاره ی دیگری رفته اند و شاید هم بنده چشم بصیرت نداشته ام و زیارت آنها قسمتم نشده است.خلاصه رو به سمت بالا حرکت کردم.در این حال سینیشا زنگ موبایل بنده را به صدا در آورد.خیلی اعصبانی بود.اعصبانیت وی از سختی و فشار روزگار نبود بلکه از تاخیر چند دقیقه ای من بود.سرعتم را دو برابر کردم و در عرض ایکی ثانیه به او رسیدم.او در محلی که قدیم به آنجا سرچشمه میگفتند.(منابع کافی برای اثبات اینکه آنجا چشمه ای وجود داشته ندارم.)ایستاده بود.سرچشمه تغییر چندانی نکرده بود.همان آسفالت قدیمی و کهنه که سنش از پدر بزرگ من هم بیشتر بود و چهره ی این آسفالت شبیه شلوارهای من و دوستانم در دوره ابتدای مدرسه ی شهید چمران بود.در هر نیم مترش چند وصله ای دیده میشد.همان مرد های بیکار سیگاری آنجا بودند.آن سیگار فروش بغل خیابان هم آنجا بود.تنها تغییری که دیدم این بود که در ابتدای راه سرچشمه به سمت بازار یک تابلو ورود ممنوع زده بودند.(خدا آن روزها را تکرار نکند.به دلیل نبود یک تابلو و مشخص نبودن مسیر راه و حق تقدم جنگ های زیادی را آنجا دیده بودیم).هر آجر و یک وجب از خاک و آسفالت سرچشمه یادآور خاطره های فراوانی برای من بود.از سینیشا پرسیدم اسم جدید اینجا چیست؟ گفت سرچشمه.... همانجا بود که اشک در چشمانم جمع شد و گریه کردم...(یوگوسلاوی که بودیم اسم یک خیابان هر دو ماه یک بار عوض میشد و آسفالتش هم هر بیست سال یکبار)
سرم را پایین انداختم و دست سینیشا را گرفتم و به سمت بالا(میدان نماز) حرکت کردیم.
برگرفته از کتاب چون میانالیام!!! 60 کیلومتر اوتوباننان دالیام(چون میانه ای هستم!!!60 کیلو متر از اوتوبان دور هستم)
دکتر شریاس شانتاژنویچ سال 1329
(ادامه دارد)
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
lııl-_Anti_Love_-lııl: سرچشمه مظورت همون کوه دوزنلیهاست
شریاس شانتاژنویچ: نخیر منظورم از مردها بیکار سیگاری دوزنلیهاست
lııl-_Anti_Love_-lııl: قبلا یکی از فانتزیام این بود بزرگ شدم محمار بشم سرچشمه وایسم
مهمار نشدی ببببببببببببببه؟
سینیشا تورک اوغلو: لایکککککککککککککککککککک دکتر
قنبر حامد: احسن به شما قلم خوب وشیوایی دارید .خیلی زیبا
واقعا برای امثال شما متاسفم
از شهروندی مثل شما انتظار نداشتم که بیاید و در چنین سایتی اعلام کند میانه 60 کیلومتر از اتوبان عقب هست
یا واقعا نمیدانید یا خودتان را به آن راه فرعی زده اید
حد فاصله میانه تا اتوبان 55 کیلومتر هم نمیشود، چرا نوشتید 60 ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 5 کیلومتر عدد کمی هست؟
شما اصلا مسلمانید؟ اصلا دین مذهب حالیتان میشود؟ اصلا به چیزی اعتقاد دارید؟ یحتمل شما جاسوس فراماسونرها هستید و اهداف تجزیه طلبانه دارید...
-----------------
دنبال نوشت ( یا همان طی نوشت) : حدود ده صفحه اینطوری نوشتم و بعد پاک کردم، ملت حوصله ندارن یه سطر بخونن چه برسه به ده صفحه!
بقیه نوشت 2 : این خذعبلات بالا نمونه از برخورد منطقی برخی مسئولین با یک منتقد هست
چیز نوشت 3 : اگه من مسئول میانا بودم، حداقل حکمت اعدام بود، پس برو و نماز باران بخوان
لایک
یاشا قاغا
قلمینه ساغلیق
چوخ ماراغلیام چون میانالیام 60 کیلومتر(یا دوستوموز دئمیشکن 55 کیلومتر)اوتوباندان دالیام کیتابینی صطیر به سطیر اوخویام
ائلبان 68: یاشا قاغا قلمینه ساغلیق چوخ ماراغلیام چون میانالیام 60 کیلومتر(یا دوستوموز دئمیشکن 55 کیلومتر)اوتوباندان دالیام کیتابینی صطیر به سطیر اوخویام
بیزده کی اون ایلدن بیر میانایا یولوموز توشور ائله بیر شی گؤرموروک اوردا
یاشا بئی
متاسفانه این اکانت مسدود شده
عزیزان لطف کنن این اکانتی رو که باهاش این نظر رو دادم اد کنن
تشکر از همتون