باسلام خدمت رفقای میانالی خودم
الان که دارم این متن مینویسم نمیدونم حرفمو چه جوری بگم.
دیروز صبح ساعت5ونیم بود که مادرم از خواب بیدارم کرد و گفت برو بیرون ببین چه خبره.
من با عجله لباس پوشیدم و رفتم تو کوچه تقریبا بیشتر همسایها اونجا بودند
الان بغض گلومو گرفته ما چهار تا رفیق قدیمی بودیم تقریبا از راهنمایی تا حالا دو روز پیش یعنی یک روز قبل از این حادثه عموی مهدی از استکهلم اومده بود خونه برادرش ایران تقریبا اخرای شب بود که به مهدی میگه چقدر هوس کله پاچه کردم ..
مهدیم صبح زود میزنه بیرون برای گرفتن کله پاچه اخه عموش سحرخیزه و مهدیم با موتور...............
امروز بعد از ظهر جنازه مهدی تو بهشت سکینه کرج دفن کریم ........
رفقای من این درخواستو از تک تک شما دارم ترو خدا توی کارهاتون صبروحوصله کنید مخصوصا اگه وسیله نقلیه ای مثل موتور دارید .......
الان با رفتن مهدی چندین خانواده داغدار شدند و همچنین پدر و مادر مهدی ..........
در پایان از همتون میخوام اگه موتور دارید با سرعت کم و احتیاط کامل برونید .
برادر کوچک شما .......