گفتی بگو از عشق ومن عینا همان کردم
من خویش را عاشق ترین مرد جهان کردم
یکروز اری مثل ابراهیم در اتش در ازمون عشق اری خود را امتحان کردم
اتش گرفتم سوختم حتی نگفتم اه یعنی اینکه با اتش دلم را هم زبان کردم
بعد از خداحافظ.... خداحافظ که کردی نمیدانی با خود نشستم گریه های بی امان کردم
اصلا نمی دانم چرا تو اینچنین کردی
اصلا نمی دانم چرا من انچنان کردم