دلم شکست از دست کسانی که دست دوستی دادن
ولی از پشت خنجر زدند
دلم از دورغ ها و حیله ها .......وخیانت ها شکست
دلم از دست کسانی شکست که مهره بر پیشانی داشتند
ودم از مسجد وقران زدند
ابرو بردند تا ابروی خود را حفظ کنند
دلم از انانی شکست که مرا شکستند
انهایی که مرا نفهمیدند
دلم شکست وقتی فهمیدم دردم درمانی ندارد
دلم شکست زمانی که ظالم پیروز شد
دلم از نا عدالت ها شکست
دل من زیر پای مردم شهری شکست
که جز حسادت چیزی بلد نبودند
مردم این شهر صدرنگ بود
اری دلم شکست ...................
اما کسی صدایش را نشنید