غمی از او به جوی دل شتابان
همی ناله به سوی دل فراوان
یکی ناله ز تنهایی و حرمان
یکی ناله ز احوال پریشان
یکی بغض و یکی گریه ز دامان
یکی اشک و یکی شکوه ز دوران
یکی ناله ز هجرِ یارِ فرهاد
یکی هم چون منِ دارهِ فریاد
غم معشوق و عاشق های دوران
غم و ناله بسی بوداست به دوران
ولیکن هیچ کدام از قصه هایش
نباشد چون قصه مولا برایش
اگر عشقی تو خواهی از برایش
ببر دل سوی مولا و بیابش
شعر از مسلم صفائیانی