یکی بود یکی نبود
زیر این سقف کبود
یه غریب آشنا,
دل و دینم رو ربود
تا بیام بهش بگم
یه دفعه گذاشت ورفت,
.به یه جای دور دور
حالا دیگه من بودم
با خیالش شب وروز
وقتی که غصه ی اون
چشامُ سرخ می کرد
یا که وقتی دلمُ
می سوزوند آب می کرد
یاکه آتیش می زد اون وجودمُ
یه دفعه خیال اون سر می رسید
:چشامُ پاک میکرد
دلمُ ناز می کرد
آب میریخت رو آتیشم
بوسم میکرد,لوسم میکرد
می شدم گل
می شد اون باغبونم
می شدش قشنگترین سایبونم
وقتی که نگاش می کردم
چشاشُ می داد به من
می دونی آخه اونم نگام می کرد
وقتی که نگاش می کردم همه دنیام بود
آخه من چیزی بجز اون نمی خواستم خدا جون
آره این من بودم و خیال اون
خیلی شبها می اومد کنارم اون
تا که دیگه تنهائی
فکرای بدبد نکنم
خدام رو از این که هست
بیشتر بیشتر عصبانیش نکنم
آخه میدونی که شیتون
همیشه نزدیک ماست
مخصوصا وقتی که آدم از مرامشم جداست
آره اون وقتها دیگه
من می خواستم نباشم
یا لاقل اینطوری واینجا نباشم.
خیالش می اومد اما...
اما,
وقتی که ازش می خواستم
دیگه تنهام نذاره
بمونه پیشم,منُ با شیتون همرام نذاره
یه دفه دود می شدِش
نور می شدِش
همه جا یکدفه تاریک می شدِش
تازه اونوقت بودش
که چشام دوباره گریون می شدن
دیگه تنها می شدم,
.غم می اومد سراغ من
.
.
.
دیگه عادتم شده به این شبا
اما یکروز از همین روزا
همشون تنها میمونن,
هم غم وهم غصه,هم شیتون
هه...
تازه می خوام به خیالم خیالش رو ترک کنم
می خوامش تنها بمونه
خوب منم سفر کنم.
اینروزا بعضی جاها عکس منُ
رو در و دیوار می زنن
شاید وقتی عشق من از کوچه پس کوچه گذشت,
خود من که نه ولی عکسای من,
خوب نگاهش بکنن.
آخه میدونی دلم تنگیده واسه اون چشا
واسه اون قدو بالا
واسه نازش,واسه اون راه رفتنس
حرف زدنش...
.
.
.
اینطوری نگام نکن
اون که می خوام خودتی
همیشه پیشم بمون.
س.ش1387