تو به من خندیدی و نمی دانستیمن به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدمباغبان از پی من تند دویدسیب را دست تو دیدغضب آلود به من کرد نگاهسیب دندان زده از دست تو افتاد به خاکو تو رفتی و هنوز،سالهاست که در گوش من آرام آرامخش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارمو من اندیشه کنان غرق در این پند...
کمال شاهمرادی
تاریخ درج:
۹۳/۰۴/۱۴ - ۰۰:۱۸ 21 نظر , 110
بازدید