|
رتبه کلی: 13854
|
|
درباره من مهندس کامپیوتر وورزشکار اهل چابهار و به علت شلوغی سرم و شرایط کاری کم میام چت روم بسیار صادق و دوست دارم مخاطبینم هم صادق باشند وبرام جنسیت فرق نمیکنه پسر یا دختر مهم صداقتشونه
ارزش دوست به غمخواری اوست
|
گفت و گوی خواندنی جوانی با امام زمان علیه السلام
شب جمعه بود; گفت و گویی در لحظاتی ناب
وارد شدم بر کریم، با دستانی خالی از حسنات و قلبی تهی از سلامت
گفتم: بسمالله النور .
گفتا: الذی هو مدبر الامور .
گفتم: بسمالله النور النور .
گفتا: الذی خلق النور من النور .
گفتم: کیستی؟
گفتا: المهدی طاووس اهل الجنة .
گفتم:...
تاریخ درج:
۹۲/۰۵/۱۱ - ۱۶:۴۲ 2 نظر , 198
بازدید
فرشته ی بیکار
روزی مردی خواب عجیبی دید، او دید که پیش فرشتههاست و به کارهای آنها نگاه میکند، هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامههایی را که توسط پیکها از زمین میرسند، باز میکنند، و آنها را داخل جعبه میگذارند. مرد از فرشتهای پرسی...
تاریخ درج:
۹۲/۰۵/۱۱ - ۱۶:۴۱ 2 نظر , 134
بازدید
مادر زیباترین نعمت خدایت است حواست باشد...
مادر زیباترین نعمت خدایت است حواست باشد...
فرزند عزیزم:
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کن...
تاریخ درج:
۹۲/۰۵/۱۱ - ۱۶:۳۸ 1 نظر , 169
بازدید
کارگر
کارگر خسته سکه ای از جیب جلیقه کهنه اش درآورد تا صدقه دهد،ناگهان
جمله ای روی صندوق دید و منصرف شد...
.
.
.
.
صدقه عمر را زیاد میکند!...
تاریخ درج:
۹۲/۰۵/۱۱ - ۰۲:۳۶ 1 نظر , 144
بازدید
دوست داشتن در مقابل استفاده کردن
زمانیکه مردی در حال پولیش کردن اتومبیل جدیدش بود کودک 4 ساله اش تکه سنگی را برداشت و بر روی بدنه اتومبیل خطوطی را انداخت. مرد آنچنان عصبانی شد که دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محکم پشت دست او زد بدون انکه به دلیل خشم متوجه شده باشد که با آچار پسرش را تنبیه نموده در بیمارستان به سبب شکستگی های فر...
تاریخ درج:
۹۲/۰۵/۱۱ - ۰۲:۳۰ 1 نظر , 208
بازدید
خداوند و انسان
خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.
بنده: خدایا ! خسته ام! نمی توانم.
خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم…
خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان
بنده: خدایا سه رکعت زیاد است
خ...
تاریخ درج:
۹۲/۰۵/۱۰ - ۱۲:۳۸ 2 نظر , 156
بازدید
عجب صبری خدا داد !
عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم .همان یک لحظه اول ، که اول ضلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ، جهانرا با همه زیبایی و زشتی ، برروی یکدگر ، ویرانه میکردم .
عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم .که در همسایه صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ، نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ،بر لب پیم...
تاریخ درج:
۹۲/۰۵/۱۰ - ۰۴:۰۵ 2 نظر , 259
بازدید
زلالتر از باران
گاه می اندیشم...
چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم
همین مرا بس که کوچه ای باشد و باران..
و خدایی که زلال تر از باران است...
تاریخ درج:
۹۲/۰۵/۱۰ - ۰۴:۰۴ 1 نظر , 161
بازدید
یک دعوای خانوادگی!!!!!!
فقر
پسر گرسنه اش می شود ، شتابان به طرف یخچال می رود
در یخچال را باز می کند
عرق شرم ...بر پیشانی پدر می نشیند
پسرک این را می داند
دست می برد بطری آب را بر می دارد
... کمی آب در لیوان می ریزد
صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنه بودم "پدر این را می داند پسر کوچولو اش چقدر بزرگ ش...
تاریخ درج:
۹۲/۰۵/۱۰ - ۰۳:۳۴ 1 نظر , 136
بازدید
دعا
بنده ای به خدا گفت:
اگر سرنوشت مرا تو نوشته ای پس چرا دعا کنم؟
خدا گفت:
شاید نوشته باشم هرچه که دعا کند...
...
تاریخ درج:
۹۲/۰۵/۱۰ - ۰۳:۳۳ 1 نظر , 169
بازدید
حکایت
حاضر جوابی برنارد شاو در مقابل یک نویسنده جوان
روزی روزگاری نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:
«شما برای چی می نویسید استاد؟»
برنارد شاو جواب داد:
«برای یک لقمه نان.»
پسره بهش برخورد. پس توپید که:
«متاسفم. برخلاف شما ما برای فرهنگ می نویسیم.»
و برن...
تاریخ درج:
۹۲/۰۵/۱۰ - ۰۳:۲۳ 1 نظر , 128
بازدید
زنگ تفریح
کچل باشی، بری بالای شهر میگن مد روزه، بری مرکز شهر میگن سربازی، بری پایین شهر میگن زندانی بودی، این همه تفاوت توی شعاع 20 کیلومتر...!!! یعنی فقط کافیه تو خونتون بفهمن که امتحان دارین، اونوقت بخوای بری توالتم میگن کجا؟؟؟ مگه تو امتحان نداری؟؟؟ میازار موری که دانه کش است... در مورد مورچه ای که...
تاریخ درج:
۹۲/۰۵/۱۰ - ۰۳:۱۸ 1 نظر , 180
بازدید
|
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
|