فراموش کردم
رتبه کلی: 109


درباره من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما زن و شوهری هستیم

بنام قلبهای جاویدان

هر دو از شهر میانه بوده

و دارای اکانتهای حقیقی

هستیم به جهت سهولت

مدیریت مطالب با هم دیگر

این اکانت مشترک را دایر

کردیم

نظرات ما به مطالب

دوستان مشترک است

اگر مورد خاصی بود

از اکانت شخصی خودمان

نظر میدهیم

زن و شوهری هستیم

در کنار هم مثل یک دوست

سالهای زیادی در یکی از

بنادر ایران بودیم

عاشق کشتیرانی و هواپیمایی

و راه آهن هستیم

و یه جوری سرنوشت ما به این

سه تا در هم پیچیده است

سایت میانالی را دوست داریم

هر کی زندگی ما را ببیند

فکر میکند هر دو نوجوان

هستیم

از مطالب و عکسهای ما

میتوانید این موضوع را بفهمید

در زندگی خودمان میدانیم

که به جایی نرسیدیم

ولی خیلی ها آرزو دارند

مثل قلبهای جاویدان

باشند

ایمیل ما

sksmiran@yahoo.com

وبلاگهای ما

www.skiran.blogfa.com
www.smiran.blogfa.com

قلبهای جاویدان (sksmiran )    

سوتفاهم های دوستانه

درج شده در تاریخ ۹۸/۰۲/۲۳ ساعت 20:40 بازدید کل: 385 بازدید امروز: 385
 
... خیلی از شما ها خانه راه آهنی مرا دیده اید
 
و چند نفری از شماها هفته ها و ماهها با من در این خانه زندگی کرده اید
 
و کلی خاطرات تلخ و شیرین داشته ایم فضای خانه نوستالوژی است
 
دلگیر و در هوای بارانی حس و حال های خاصی به ذهن منعکس میکند ....
 
وقتی تنها هستم و کسی نیست با خودم حرفهایی میزنم
 
و گاهی آنها را به روی صفحات کاغذ و گاهی هم بروی اینترنت میفرستم ...
 
خب چون دوستان در سلیقه ها و اخلاق های بیشماری هستند و جنسیت های زن و مرد دارند
 
و خیلی ها متاهل و خیلی ها مجرد هستند گاهی حرفهای من درهم و برهم میشود ...
 
گاهی اصلا منظورم خود شما نیستید ولی حرف شما را میگیرد یا فکر میکنید که منظورم شما بودید ...
 
بعدا ناراحت میشوید خوشحال میشوید گریه میکنید می خندید ...
 
بستگی به اون لحظه ای دارد که شما مطلب مرا میخوانید ...
 
اینو نوشتم که بگم اگه یه موقع حرف بی ربطی به گروه شما ارسال کردم
 
یا اگه به پی وی شخصی تان فرستادم یا در اکانتتان ارسال کردم یا گذاشتم روی سایت میانالی
 
اصلا به دل نگیرید .... همش را بگذارید به محیط و زمان های مختلفی که در آن بزرگ شدم
 
یا بگذارید به حساب روزهایی که با خیلی ها بودم و دیگه نیستند ... بگذارید به حساب روزهایی
 
که در محله ابوذر آنقدر بالا و پایین میرفتیم که صدای مغازه دارها در بیاید ...
 
بگذارید به حساب زیر زمین غلامعلی ...
 
بگذارید به حساب تنهایی های خوابگاههای تهران و سلماس و مرز رازی ...
 
بگذارید به حساب روزهایی که با هم بودیم با هم فیلم می ساختیم ...
 
بگذارید به جشن ها و تولدهایی که میگرفتیم ...
این مطلب توسط محراب عبوسی بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)