" غمکده "
زنــــدگــی به مـن آموخـــت هیـــچ کــــــس شبیه حرفهایـــش نـیـسـت . . . هیچکس
چه عیدی ؟!
بدون تو و دستای مهربونو نگاه ماهت چه عیدی ؟!
حالا که قراره دوباره به چشمام نیفته نگاهت چه عیدی ؟!
چه تحویله سالی تو وقتی که حالی ندارم برای یه لبخنده ساده
چه شوقی چه ذوقی حدوده یه عمره ، که احساسه خوبی بهم دست نداده
کدوم عید وقتی قراره نیاد ؟! کدوم عید وقتی نمیبینمت ؟!
کدوم عید وقتی همه زندگیم ، شده حسرتو انتظارو غمت ؟!
بهاری شدن کاره آسونیه ، نگاه کن چقد خونه بارونیه
دم عیده اما پریشونیام به اندازه ایه که نمیدونیه
نه میتونم از عید چیزی بگم ، نه میخوام که تبریکیو بشنوم
یه نوروز دیگه داره میرسه تا من بیشتر از این بریزم به هم
. . .
چه تحویله سالی تو وقتی که حالی
ندارم برایه یه لبخنده ساده !
چه شوقی چه ذوقی حدوده یه عمره
که احساسه خوبی بهم دست نداده !