فراموش کردم
رتبه کلی: 4841


درباره من
مریـــــم هستـمـ ، 21 ساله از میانه




() مغــــــــــــــــرو امـــــ ــ ـ ـا مهربـــــــــــــون...

بعضــــــــی اوقاتــــــــــ غمگینـــــــــــــــم

-میگـنــــ تخســـــــم و فوقـــــــ العـــــــاده لـجبـــــــــاز

گاهــــــی اوقاتــــــــ خـــــیلی ســنگینـــــ رنگینـــــــ

گاهی اوقاتــــــــ شــیطونـــــــــ

گاهــــی اوقاتــــ عاشقـــ آرامشــــ...گاهـــی هـــــم عاشقــــ

شلوغــــــــی

ســرد بودنمــــو رو بــــذار به حسابـــ گـرم بودنت با دیگران

راجعــــ به منــــ چـــی فکر میکنــــی ؟ منــــ درستــــ همونــــی

هستــــــم که فکرشـــــــو نمیکنــــــــی


درگیــــر منـــــ نشــــــو، همــــــدم نمیشـــــم...



تخریبـــ می کنـــم آنچـــه را که نمی توانمـــ بابــــ میلمــــ
بسازمــــ...



آرزو طلبـــــ نمیکنمــــ، آرزو میسازمـــــ



بهروش (snobgirl )    

بخــــون حتما

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۲/۱۵ ساعت 22:39 بازدید کل: 176 بازدید امروز: 127
 

پیرمرد از دختر پرسید:
- غمگینی؟
- نه.
- مطمئنی؟
- نه.
- چرا گریه می کنی؟
- دوستام منو دوست ندارن.
- چرا؟
- چون قشنگ نیستم

- قبلا اینو به تو گفتن؟

- نه.

- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم.

- راست می گی؟

- از ته قلبم آره

دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید، شاد شاد.

چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد،

عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت...

به راحتی میشه دل دیگران رو شاد کرد حتی با یک حرف ساده.

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۲/۱۵ - ۲۲:۳۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)