درباره من بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشکَاةٍ فِیهَا مِصبَاحٌ المِصبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیتُونِةٍ لَّا شَرقِیَّةٍ وَلَا غَربِیَّةٍ یَکَادُ زَیتُهَا یُضِیءُ وَلَو لَم تَمسَسهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضرِبُ اللَّهُ الأَمثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ ترجمه: خدا نور آسمانها و زمین است. مَثَل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی، و آن چراغ در شیشهای است. آن شیشه گویی اختری درخشان است که از درخت خجسته زیتونی که نه شرقی است و نه غربی، افروخته میشود. نزدیک است که روغنش -هر چند بدان آتشی نرسیده باشد- روشنی بخشد. روشنیِ بر روی روشنی است. خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت میکند، و این مَثَلها را خدا برای مردم میزند و خدا به هر چیزی داناست. ************************** دوباره برگشتم ولی اینبار دیگه تنها نیستم دیگه من نیستم شدیم ما یعنی من و همسرم و دخترم ************************** هرچند وقت یکبار قلبت را به فرشته ها نشان بده و از آنها بخواه قلبت را معاینه کنند. دریچه هایش را، ورودی ها و خروجی هایش را و ببینند به اندازه ی کافی ذخیره شادمانی در قلبت داری یا نه!! اگر ذخیره ی شادمانی هایت دارد تمام می شود باید بروی پشت پنجره و به آسمان نگاه کنی. آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن تا بالاخره خداوند از آنجا رد بشود؛ آن وقت صدایش کن به نام صدایش کن؛ او حتماً برمی گردد و به تو نگاه می کند و از تو میپرسد که چه می خواهی؟؟! تو صریح و ساده و رک بگو. هر چیزی که می خواهی از خدا بخواه. خدا هیچ چیز خوبی را از تو دریغ نمی کند. شادمان باش. او به تو زندگی بخشیده است و کمکت می ک ند که زنده بمانی. از او کمک بگیر. *********************** به نیمه های شب قسم! که من بهانه جو شدم به بند بند اسم تو اسیر آرزو شدم !... ... سرک کشیده خواهشی به ناکجای خانه ام پرنده های یاد تو نشسته روی شانه ام! ... نفس نفس ،سکوت من به دست تو ترانه شد تمام انتظار تو ... به سوی من روانه شد! ... به شاخه های سرو من کبوتری نمی پرد ... صدای خواهش تو را نسیم شب نمی برد ! ... ستاره های بغض من عروس ابر پاره شد نگاه تو ،به دست من اشاره ای دوباره شد! ... به سوی نردبان تو مسیر من نمی رسد ... به التهاب واژه ها هجوم گریه می رسد! ... بخوان به نام زندگی سروده های بی ریا و دعوتت نمی کنم... خودت بسادگی بیا! ... که من خزان خانه را پر از جوانه می کنم برای خنده رو شدن... تو را «بهانه» میکنم ........... *********************** براتون احترام قائلم پس حریم ها رو رعایت کنید. |
یادآوری خاطراتم ..... روزای خیلی خوبی بود
سلام به همه بچه های خوب میانالی
خیلی وقته نمیومدم اینجا ، سرم گرم زندگی شده شدم یه پا خانوم مادر یه دختر ناز و شیرین
امروز اومدم خونه مامانم و نشستم پشت کامپیوترم دارم مرور خاطرات میکنم، یه پوشه خاص داشتم مخصوص میانالی بود
یاد اون روزا افتادم الان داخل اکانتم هستم و دارم برا دل ...
تاریخ درج:
۰/۰۴/۱۰ - ۱۵:۰۵ 3 نظر , 140
بازدید
قصه عجیبیست....
سلام
ی روزی یکی از کاربرای فعال اینجا بودم ...........
چقدر رو مطالبی ک میخاستم بذارم وقت میذاشتم...
برام مهم بود مطالبی رو ک انتخاب میکنم به درد بچه ها بخوره .............
اما ی روزی بی صدا رفتم ......
کسی سراغمو نگرفت..
بیشتر دلم گرفت......
حتما مهم نبودم........
خیلی وقته از اون روز...
تاریخ درج:
۹۷/۰۷/۰۱ - ۱۵:۵۴ 9 نظر , 394
بازدید
یازهرا(س)
لعنت به عدو که روح تقوا را کشت ایمان و کمال و عشق و معنا را کشتباز آ و بگیر انتقامی سنگین از آنکه ز راه ظلم زهرا را کشت
شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) تسلیت باد
...
تاریخ درج:
۹۶/۱۱/۱۱ - ۱۶:۲۷ 4 نظر , 194
بازدید
قصه عجیبیست تنهایی....
برای یه آدمی که دلتنگ و تنهاست......... فرقی نمیکنه چند شنبه باشه چه ساعتی باشه..... دنبال بهونست برای بودن برای ادامه دادن..... به سلامتی همه دلتنگهای دنیا که دلشون گرفته ولی ذهنشون پاکه!! ...
تاریخ درج:
۹۶/۰۷/۲۴ - ۰۰:۰۸ 7 نظر , 227
بازدید
آدمیت...!!!!
این قصه از ابتدا هم سر آمده بود ؛
" فقط در میان قصه ی ما ؛ کلاغی آواره شد"
بیشمارندآنهایی که نامشان آدم است...
ادعایشان آدمیت...
کلامشان انسانیت...
رفتارشان صمیمیت...
حال،من دنبال یکی میگردم که...
نه آدم باشد...
نه انسان...
نه دوست ورفیق صمیمی...
تنهاصاف با...
تاریخ درج:
۹۵/۰۶/۰۴ - ۲۰:۰۱ 5 نظر , 217
بازدید |
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg. کاربران آنلاین (0)
|