تو میدانی از مرگ نمی ترسم فقط حیف است هزار سال بخوابم و خواب تو را نبینم...
عباس معروفی
اومدی شبیه بارون دله من خسته خاکه واسه اون نم نمه چشمات ، نمیدونی چه هلاکه نمی دونی ، نمیدونی واسه من چقدر عزیزی شایدم می دونی اما منو باز به هم میریزی نمی دونم چی رازیه که تو چشمات خونه کرده هر چی هست اونقدر قشنگه که منو دیوونه کرده
قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............ و من چقدر ساده ام که سالهای سال ،در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستاده ام و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!
مثل کشیدن کبریت در باد دیدنت دشوار است من که به معجزه ی عشق ایمان دارم می کشم آخرین دانه ی کبریتم را در باد
هر چه بــــــادا بــــــــــاد!
خواستن ،همیشه توانستن نیست گاهی فقط، داغ بزرگی است که تا ابد بر دلت می ماند
یادته زیر گنبد کبود تو بودی و کلی آدمای حسود؟ تقصیر همون حسوداست که حالا هستی ما شده یکی بود یکی نبود...
کاش همیشه در کودکی می ماندیم تا به جای دلهایمان سر زانوهایمان زخمی میشد!...
چه تقدیر بدیست ! من اینجا بی تو می سازم و تو، آنجا با او می سازی...!!!
مرا به ذهنت نه…. به دلت بسپار…. من ازگم شدن درجاهای شلوغ...میترسم ...
برگـَـــرد..
یادت راجاگذاشتی ... نمی خواهم عُــمری به این امید باشم که برای بُردنَش بر می گردی ..
انگـــار آخرین سهم ما از هم همین سکوتـــــــــ اجباریست ...
در بدرقــــــه چشمان تو نمیتوان غربت را فراموش کرد وکوچــــــه سرارسر میشود از وداعی عاشقانــــه...
گـل یا پــوچ؟ دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن بگذار فقط تصــــــور کنم .. که در دستانتــــ برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
" تـــو " دو حرفـــــــــ بیشتر نیســـت ، کلمه ی کـــوتاهیکه برای گفتنش .. جانم به لبـ رسید وناتمام ماند ...
فرقـ نمـ کند !! بگویم و بدانـ ...! یا ... نگویم و بدانـ..! فاصله دورت نمی کند ...!!! در خوب ترین جا جهان جا دار ...! جایـ که دست هیچ کسـ به تو نمـ رسد.: دلــــــــــــــم.....!!!
در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد ، در کجای جغرافیای دلت ایستاده ام که خانه ام ابری است ، همیشه دلتنگ توام ...
امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد یا باید خانه مان را عوض کنم یا پستچی راتو که هر روز برایم نامه می نویسی .... مگه نه ؟!!
ای کاش یکی بیاید که وقت رفتن نرود ....
این مطلب توسط علیرضا رستمی کیا بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۲/۰۶/۱۲ - ۱۶:۵۳
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید.
ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.