فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 8224


درباره من
mahan_solo@yahoo.com
اینو داستان رو توی ی وبلاگ خوندم به واقعی بودنش شک دارم ولی واسه ی بار ضرر نداره خوندنش
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته،در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه.مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن.مریم جان سالمی ؟؟؟آخرش داماد طاقت نمیاره با...
تاریخ درج: ۹۲/۰۱/۲۹ - ۱۵:۰۹ ( 0 نظر , 241 بازدید )
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
کاربران آنلاین (0)