کجاست ای یار آغوش تو
کجاست ای یار آغوش تو
منه سخت را زبان تو باید
به این زخم ها دست تو شاید باشد مرهمی
باشد مرهمی
جهان در جدال و حال منو اشک های نیمه شب
و تسکین این بغض با یاد تو شاید کمی
کسی جز تو از درد ها درون من آگاه نیست
کسی جز تو چون تو برای زمانم بزنگاه نیست
تو باشی پریشانم پیش تو
تو نفی حجابی عریانم پیش تو
کجاست ای یار آغوش تو
تو شور شعور غرور حضور عمیق باوری
تو به شکلی عجیب و غریبانه در مسلخ من یاوری
تو به اندازه بودن منی
تو حس ناب شعر خواندنی
تو توانای ساده بودنی
تو دلیل محکم خوب مردنی
کجاست ای یار آغوش تو