فراموش کردم
رتبه کلی: 2463


درباره من
بر آید از دلم این نغمه ی دلتنگ-
که:ای پروردگار من!در این دنیا-
هنوز از پرتو مهر تو،مهر گرم تابی هست
بدنیایی که از ما نیست،نور
آفتابی هست
.............................
غروبی بود و صحرایی غم آلود
برخسار افق، دردی نهانی
به کوه و دشت خورشید جهانتاب-
همی پاشید گردی زعفرانی

نصیب ابر میشد رنگزردی
در آغوش سپهر لاجوردی

در آن دم بر فراز تخته سنگی-
که بر پیشانی ساحل عیان بود-
سر مهپاره ی خورشید رویی-
بدامان جوانی خسته جان بود

جوان در ماهتاب بوسه انگیز-
همیزد بوسه بر چشمی هوس ریز

نگاه آندو، با هم راز میگفت
نگاه عاشقانرا صد زبان است
بود پوشیده از چشم من و تو-
هر آن رازی که بر عاشق عیان است

"تو مو می بینی و او پیچش مو "
"تو ابرو ، او اشارتهای ابرو"

جوانک زلف دختر را به نرمی-
بانگشت نوازش تاب میداد
پریرو گریه میکرد از سر شوق-
به نرگس های چشمش آب میداد

میان گریه گاهی خنده میکرد
لبش کار مه تابنده میکرد

پریرو تا برد دل را ز عاشق-
بهنگام نیازش ناز میکرد
خمار آلوده نرگس را بصد ناز-
گهی می بست و گاهی باز میکرد

دلارامی که رمز عشق داند
گهی جان میدهد گه میستاند

جوان ، آهی کشید و گفت:ایگل-
"چه خوش باشد که بعد از انتظاری.."
کلامش را برید و گفت آنماه:-
"به امیدی رسد امیدواری"

جوان گفتا که : من امیدوارم
پری گفت: امشب امیدت برآرم

هزاران راز دل گفتند با هم
که گوش باد هم نشنید آنرا
بلی ، راز دل آشفته دلها-
نخواهد بار منت از زبانرا

بچشم یکدگر تا خیره بودند-
هزاران گفته از هم میشنودند

جوان با چشم گریان،گاهگاهی-
بچین موج دریا خیره میشد
غم و شوق و امید و ناامیدی-
بجان دردمندش چیره میشد

زمانی از ته دل ، ناله ها داشت
حکایت ها نهانی با خدا داشت

گهی عاشق ز سوز سینه ی خویش-
به روی یار ، گرد آه میریخت
گهی با قطره های روشن اشک-
ستاره بررخ آن ماه میریخت

ز اشک و آه ، طوفانی بپا بود
"خدای عشق" آنجا "ناخدا" بود

پریرو موی عطر افشان خود را-
پریشان در مسیر باد میکرد
ز هم پاشید بنیاد جوان را
که در عاشق کشی بیداد میکرد

ورق میزد کتاب دلبری را
که تا خواند فصول آخری را

جوان،آهسته و آرام آرام
سرش بر سینه ی معشوق خم شد
فروغ از دیده او رخت بر بست
صدای ناله اش یکباره کم شد

ز شوق خود به پای یار جان داد
به جانان بهتر از جان کی توان داد؟

در آن حالت بروی عاشق زار-
نسیمی نرم نرمک باد میزد
ز مرگ عاشقی هجران کشیده-
خروشان موج دریا ، داد میزد

پریرو با نگاهی حیرت آمیز-
پریشان بود با حالی غم انگیز

در آن دم ناله ی صحرا نوردی-
به کوه و دشت پیچید از ره دور
که او با سوز دل این شعر میخواند-
بآهنگ "نوا" اما به صد شور:

خوش آن دلداده ای کاین بخت دارد
که پیش روی جانان جان سپارد
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
کاربران آنلاین (0)