صولت الدوله قشقایی
16 مهر 1311 هجری شمسی کشته شدن صولت الدوله قشقایی
تولد و زندگی :
اسماعیل قشقایی معروف به صولت الدوله در 1252 در فیروزآباد متولد شد . او که از سرداران عشایر بود ، پدرش داراب خان رئیس ایل قشقائی و مردی رشید و وطن پرست بود.
به علت رشادت و دلیری اسمعیل در تیراندازی و جنگهای پارتیزانی ، در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه به وی لقب صولت الدوله داده شد.
او از طرف پدر مأمور ادارة ایل بزرگ و جنگجوی قشقائی شد. همین ایل بود که امنیت جنوب ایران را از هر جهت حفظ کرد.
پس از مرگ پدر، مستقلا ریاست ایل به او داده شد و تقریبا تمام ایالات جنوب ایران از او تمکین میکردند.
اعتراض و درگیری با انگلیس :
پس از تشکیل پلیس جنوب توسط انگلیس)ها در مناطق جنوب ایران و اقدامات حاد آنان در دستگیری و اعدام مخالفین خود، صولت الدوله، که به غایت وطن پرست بود به انگلیسیها اعتراض کرد و با همکاری سایر ایالات با انگلیسیها به جنگ پرداخت .
همراهی مردم با صولت الدوله :
روحانیون و سایر طبقات نیز با او همکاری نموده اعلامیه جهاد دادند و جنگ بین قوای عشایر ایران و انگلیسیها درگرفت و ((شیراز و مواضع حساس فارساز قبضه قوای بیگانه خارج گردید.
همراهی دولت با انگلیسی ها :
انگلیسیها در تهران دولت مرکزی را تحت فشار قرار دادند ودولت نیز برای سرکوبی ایالات از در مخالفت با عشایر برآمد و طبعا صولت الدوله نتوانست عملیات استقلال طلبانه خود را ادامه دهد.
بعد از جنگ اول جهانی :
پس از خاتمه جنگ جهانی اول و تخلیه ایران از قوای بیگانه، به میان ایل برگشت و مجددا ریاست ایل قشقایی را بر عهده گرفت در انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی از جهرم به وکالت انتخاب شد.
در دوران رضاشاه :
از اواسط 1307 که خلع سلاح عشایر در فارس شروع شد و تندرویهای امیر لشکر محمودآقا آیروم و بعضی از افسران لشگر ، عشایر را به شورش و قیام علیه حکومت مرکزی وادار نمود .
همین مسئله موجب ناامنی در فارس شد و عشایر خواستههای خود را عنوان نمودند، از جمله خواستار لغو نظام وظیفه در مورد عشایر شدند.
امیر لشکر جنوب ، تحریکات جنوب ایران را نتیجه اقدامات صولت الدوله دانسته و از مرکز تقاضای دستگیری او را نمود و مرکز نیز با آن موافقت نمود و صولت الدوله دستگیر و به تهران انتقال ی
افت و زندانی شد.
شورش عشایر :
دستگیری صولت الدوله شتاب شورش عشایر را بیشتر کرد. جنوب ایران و منطقه فارس وضع بحرانی به خود گرفت . یکی از مهمترین پیشنهادهای شورشیان آزادی صولت الدوله بود.
صولت الدوله از زندانی آزاد شد و به شیراز بازگشت و سرانجام با کمک و مساعدت او،شورش عشایر تا حدی فرونشست.
مجلس هشتم :
در دوره هشتم مجلس شورای ملی، صولت الدوله از جهرم به نمایندگی مردم در مجلس انتخاب شد. ناصرخان پسرش نیز در همان دوره از آباده به وکالت مجلس شورای ملی رسید .
رضاشاه اصولا با روسای ایالات میانهای نداشت و درصدد بود به هر نحوی که ممکن شود آنها را از میان ببرد.
دستگیری صولت الدوله :
صولت الدوله با مستوفی المماک دوستی و نزدیکی زیادی داشت و وجود مستوفی موجبات حفظ جان او را فراهم میکرد در 1311 مستوفی در گذشت پس از انجام مراسم تدفین و تشییع او همه چیز تغییر نمود .
بلافاصله ، صولتالدوله و پسرش ناصرخان در حالیکه هر دو وکیل مجلس بودند و مصونیت داشتند توسط پلیس سیاسی دستگیر و به زندان افتادند . صولت الدوله قریب شش ماه در زندان قصر در شرایط نامساعدی به سر برد .
او سرانجام در اثر یک بیماری عفونی که در زندان عارض شده بود در 16 مهر 1311 در زندان درگذشت.
مرگ طبیعی یا قتل
از جمله کسانی که در دوران سیاه حکومت رضاخان گرفتار خشم دیکتاتور شد و به قتل رسید، اسماعیلخان قشقایی، رئیس ایل قشقایی بود. او و فرزندش ناصرخان قشقایی که هر دو، هنگام دستگیری نماینده مجلس بودند، به اتهام همراهی با شورش عشایر قشقایی به دستور رضاخان، سلب مصونیت پارلمانی شدند و از 8 شهریور 1311 بازداشت و تحت تعقیب قضایی قرار گرفتند.
البته آگاهان به امور میدانستند که رضاخان عمدتا به هدف از میان برداشتن قدرت و جایگاه عشایر قشقایی و ضبط اموال و داراییهای منقول و غیرمنقول آنان به این گونه اقدامات سخیف و ستمکارانه متوسل میشود.
برخی بر این باور بودند که دشمنی اسماعیلخان قشقایی با انگلیسیان موجبات دستگیری و قتل او توسط رضاخان را فراهم آورده است، با این حال رضاخان که از همان اوایل سلطنت قصد کرده بود اقتدار ایل قشقایی را از میان بردارد و گویا با شفاعت میرزاحسنخان مستوفیالممالک خشم التیام نایافتنی خود از اسماعیلخان را فرو خورده و به تاخیر میانداخت، با مرگ مستوفی بلافاصله او و پسرش را دستگیر کرد و ناگهان در آخرین روز سال 1311 هم اعلام شد که اسماعیلخان قشقایی در زندان قصر درگذشته است.
با این حال تمام کسانی که از فجایع موجود در زندانهای مخوف رضاخان آگاهی داشتند، میدانستند که این بار هم ماموران تبهکار رضاخان با دستور مستقیم او، خان سرشناس قشقایی را به قتل رساندهاند.
در طول آن دوران سیاه و خفقانآور، صدها تن از مخالفان حکومت با آمپول هوا و سم و... در زندان به قتل رسیدند. در برخی آمارها رقم قتلهای ارتکابی حکومت رضاخان از 24000 نفر فراتر رفته است.
اقبال حکیمیون، سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی ایران تا پایان دوره رضاشاه، چاپ اول، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1386، صص 181- 292