فراموش کردم
رتبه کلی: 8438


درباره من

چوخ گوزه للر گوردوم آختاردیم بوتون دونیانی من
تاپمادیم عالمده اوز کونلوم سئون جانانی من
بینوا پروانهلر تک یئتمهدیم مقصودیما
عشق سوداسیله یاندیردیم بو شیرین جانی من
نازنین، آهو باخیشلی چوخ پریلر گورموشم
سئومهدیم اوز سئوگیلیمدن باشقا بیر جیرانی من
بولبول نالانییم من بیر گول اوزلی دلبرین
نیلرهم هر لاله اوزلی غنچهی خندانی من
هر گولون بیر عطری وار هر غنچهنین بیر نشئهسی
اولموشام چوخ نازنینلر باغینین باغبانی من
وار امیدیم وصل جانانه یئتیشسین تئز الیم
آهیله سوندوررم آخر آتش هجرانی من
«واحدم» بیمار عشقم غیردن یوخ منتیم
دردیمه جانان الیله ائیلهرم درمانی من
شاعر: واحـد
*********************
ترکی بیر چشمه ایسه، من اونی دریا ائله دیم
بیر سویرق معرکه نی محشر کبرا ائله دیم
بیر ایشیلتیدی سها اولدوزی تک گورسنمز
گوز یاشیلما من اونی عقد ثریا ائله دیم000

شهریار

********************
مهندس برق از دانشگاه آزاد میانه
----------------------------
عاشق آذربایجان
----------------------------

در خدمتم
es-er-hash (srh2013 )    

ماجرای عشق شهریار

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۱/۰۱ ساعت 12:35 بازدید کل: 249 بازدید امروز: 194
 
ماجرای عشق شهریار

هوشنگ طیار شاگرد و دوست و همشهری شهریار از عشقی که نقطه عطف زندگی او و عاملی در روی آوردن شهریار به ادبیات است، سخن گفت.
هوشنگ طیار شاعر و از شاگردان و دوستان شهریار در گفتوگو با فارس گفت: زمانیکه شهریار برای خواندن درس پزشکی به تهران آمد، همراه با مادرش در خیابان ناصرخسرو کوچه مروی یک اتاق اجاره میکند. آنجا عاشق دختر صاحب خانه میشود. صحبتی بین مادران آنها مطرح میشود و یک حالت نامزدی بوجود میآید. قرار میشود که شهریار بعد از اینکه دوره انترنی را گذراند و دکترای پزشکی را گرفت با دختر عروسی کند.

این شاعر و دوست شهریار تصریح کرد: شهریار رفته بود خارج از تهران تا دوره را بگذراند و وقتی برگشت متوجه شد، پدر دختر او را به یک سرهنگ داده است و آنها با هم ازدواج کردهاند. شهریار دچار ناراحتی روحی شدیدی میشود و حتی مدتی هم بستری میشود و در این دوران غزلهای خوب شهریار سروده میشوند.

طیار با بیان اینکه آن دختر بر خلاف شایعات فامیل شهریار نبوده و «عزیزه خانم» همسر شهریار فامیل او بوده است، اظهار داشت: بهجت آباد سابق بر این تفرجگاه تهران بود و مثل امروز آپارتمان سازی نشده بود. این محل، جایی بود که بیشتر اوقات شهریار با دختر برای گردش آنجا میرفت. بعد ازاینکه دختر ازدواج میکند، شهریار یک روز سیزده بدر برای زنده کردن خاطرات آنجا میرود و دختر هم با شوهر و بچه آنجا می آیند. شهریار با دختر روبرو میشود و این غزل را آنجا میسراید:

یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم

طیار گفت: بهترین شعر ترکی را شهریار گفته و کاش با شهرتی که شهریار داشت اشعار فارسی را هم به اندازه اشعار ترکیاش چنین زیبا میسرود.

وی افزود: «حیدر بابایه» در ادبیات بینظیر است، ولی به ترکی است. اگر هم بخواهیم آنرا به فارسی ترجمه کنیم لذت و زیبایی اش را از دست می دهد. مسائلی است که در ترجمه منتقل نمیشود. مثلا برخی از ضربالمثلهای ترکی را فارسی زبانان نشنیدهاند و شهریار این ضربالمثلها را عینا به ترکی آورده و تازه وقتی هم که ترجمه شود، خواننده چون آن را نشنیده، از آن نمی تواند لذت ببرد.

طیار ادامه داد: اشخاصی که مدتی از زندگی خود را در دهات بسر برده اند، خیلی بیشتر از اشخاصی که در شهر بزرگ شده اند، حیدر بابایه را درک می کنند. شهریار زمانی در پای کوه حیدر بابایه زندگی می کرده و درنتیجه خاطرات کودکیش را با خاطرات روستا درآمیخته که بخش است.
این شاعر که شعر را در مکتب عملی نزد شهریار آموخته، درباره اینکه چرا بیشتر اشعار شهریار در قالب غزل سروده شده، عنوان کرد: شهریار به جز غزل، قصیده، مثنوی و چند شعر نیمایی هم دارد. «ای وای مادرم» یا «پیام به اینشتین» از شعرهای نیمایی اوست و این شعر پیام به اینشتین را وقتی آدم میخواند از بمب اتم متنفر میشود.

طیار در ادامه تصریح کرد: شهریار شاعر غزلسراست و علاقه شدیدی به غزل دارد و غزل تمام احساسات و عواطف انسان را می تواند بیان کند. شهریار نیز مثل حافظ حرفهایش را با غزلهایش می زند. اینهایی که به شعر سفید و نیمایی رو میآورند، فکر میکنند خواستههای درونشان را در قالب وزن و قافیه و ردیف نمی توانند بیان کنند. درنتیجه آزادگرایی می کنند و حرف دلشان را با شعر نیمایی بیان میکنند.

او درباره مضمون اشعار نیمایی بیان کرد: البته اشعار نیمایی مضمونهای خوبی دارند ولی اگر آن مضامین را بتوانند در غزل بیاورند زیباتر است و بیشتر به دل می نشیند.

طیار درباره آشنایی خود با شهریار گفت: از زمانیکه به شعر علاقه مند شدم به شهریار ارادت یافتم. شاگردی من به آن صورت نبود که بنشینم و او درس بدهد و من گوش بدهم. حضورش می رسیدم و شعرهایی که می سرودم را نشانش می دادم و او اشکالاتم را میگرفت و مرا ارشاد میکرد. گاهی برای من شعر می گفت و من با شعر جوابش را می دادم. بیشتر با مطالعه دیوانش شاگرد او شدم.

این شاعر افزود: شهریار در جلد سوم دیوانش منظومه ای بلند در معرفی مفاخر ایران می گوید و از شعرای قدیمی و معاصر یاد می کند. حتی راجع به نیما می گوید:
به خود گذشته و بگذریم از نیما
که تا فسانهاش از ما و بعد از آن بیما
کمی ظاهرا از نیما بعد از آنکه او سراغ شعر بی وزن رفته بود روگردان شد. و ارادت زیادی به نیما به خاطر شعر «افسانه» داشت.
طیار ادامه داد: در این منظومه نامی هم از من میکند. آن موقع من افسر شهربانی بودم و شهریار می گوید:
به شهربانی کشور که شهرت طیار
سخنوری است به ذوق و قریحه سرشار
خدا رحمتش کند .
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۱/۰۱ - ۱۲:۵۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)