فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 1298


درباره من
ااتفاق (ssinaaa )    

سرگذشت

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۸/۱۱ ساعت 00:44 بازدید کل: 275 بازدید امروز: 75
 

مي خروشد دريا. هيچكس نيست به ساحل دريا. لكه اي نيست به دريا تاريك كه شود قايق اگر آيد نزديك. مانده بر ساحل قايقي ريخته شب بر سر او ، پيكرش را ز رهي نا روشن برده در تلخي ادراك فرو. هيچكس نيست كه آيد از راه و به آب افكندش. و دير وقت كه هر كوهه آب حرف با گوش نهان مي زندش، موجي آشفته فرا مي رسد از راه كه گويد با ما قصه يك شب طوفاني را. رفته بود آن شب ماهي گير تا بگيرد از آب آنچه پيوندي داشت. با خيالي در خواب صبح آن شب ، كه به دريا موجي تن نمي كوفت به موجي ديگر ، چشم ماهي گيران ديد قايقي را به ره آب كه داشت بر لب از حادثه تلخ شب پيش خبر. پس كشاندند سوي ساحل خواب آلودش به همان جاي كه هست در همين لحظه غمناك بجا و به نزديكي او مي خروشد دريا وز ره دور فرا مي رسد آن موج كه مي گويد باز از شب طوفاني داستاني نه دراز.

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۸/۱۱ - ۰۰:۴۴
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)