درباره من
چه کسی می گوید که من هیچ ندارم...؟ من چیز های با ارزشی دارم حنجره ای برای بغض چشمانی برای گریه لب هایی برای سکوت دست هایی برای خالی ماندن پاهایی برای نرفتن شب هایی بی ستاره پنجره ای به سوی کوچه بن بست و وجودی بی پاسخ...!.................................
نبوده ، نیست ، نخواهد بود !
عزیزتر از تو کسی برای من . . .
...........................................
از انسانها غمی به دل نگیرزیرا خود نیز غمگینند!
زیرا با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند
!
زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند
.
پس دوستشان بدار حتی اگر دوستت نداشته باشند
........................................
چشمانم در آسمان
به جستجوی آخرین ستاره ی شب است
و می روم به اوج ، کنار او
ستاره ای که در سپهر آرزو
یگانه تقدیر من است
.......................................
از دیروزها به دنبالت دویدم و به امید دیدارت به امروز رسیدم ولی افسوس...!
افسوس که تو به فرداها سفر کردی
.......................................
نازنینم
عشقم را نه از روی جملات نامه هایم بلکه
از چشمانم بخوان .
کلمات ، عشق باشکوه مرا حقیرو کوچک میکنند .
برای فهمیدن معنی نگاهم دنبال کتاب ها نرو
جوابش را در قلبت خواهی یافت .
..........................................
صادقانه بگویم
دوستت ندارم
عاشقت نیستم
دوست فراموش میشود
عشق میمیرد
اما تو .
.............................................
اگه عاشقی، سعی کن به عشقت برسی چون وقتی بره دیگه رفته.
اگه عاشق نیستی پس تلاش نکن که طعمش رو بچشی.
چون تلخترین شیرینی روزگاره
.........................................