من خوشبختم
چشمان من با همه چشمان دنیا فرق دارد..زیبایی ها را طور دیگر می بیند و حتی گاهی زشتی ها را هم زیبا می بیند..من می توانم با کلمات بازی کنم و احساساتم را طوری بیان کنم که دیگران از آن لذت ببرند...من خوشحالی وناراحتی وخشم و هیجانم را متفاوت با دیگران بروز می دهم......
یک زمان: گوهری ازسنگ محک ارزش داشت! سخن پیرمحل تا به فلک ارزش داشت! دوستی معنی زیبای صمیمیت داشت! نان خشکی بغل دوغ خنک ارزش داشت! کارها یکسره با عشق وصفا میچرخید! تارمو بیشتر ازسفته وچک ارزش داشت! به سلامتی دوستانی که هنوز معنی معرفت را میفهمند...!!!
...
دختر جوانی از مادرش خواست تا او را به فاحشگی (زنا) اجازه دهد!! مادر آگاه در صدد نصیحت دخترش برآمد چرا که این خواسته، از نظر اجتماعی امری ننگین و از نظر دینی نیز حرام بود و این کار چنین شخصی را هر چند که دارای زیبایی و ثروت باشد، از جامعه ساقط میگرداند. اما دختر بر رأی خود پافشاری نمود. چه می...
گاهی از حمله ی یک گربه قفس میشکندتا تو پرواز کنی راهی صحرا بشوی...گاهی از چاه قرار است به زندان برویآخر قصه هم آغوش زلیخا بشوی....گاهی انگار ضروریست بگندی در خودتا مبدل به شرابی خوش و گیرا بشوی....گاهی از خار گل سرخ برنجی؛ بد نیستباعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی.....گاهی اوقات قرار است که در پیله ی دردن...
برای بودن....گاهی لازم است که نباشی!!!!شاید نبودنت, بودنت را به خاطر آورد...اما دور نباش....دوری همیشه دلتنگی نمی آورد....فراموشی همان نزدیکیهاست !!!
<big_img>
...
و من هر روز...دنیا را بیشتر میشناسم،عاقل تر می شومو محتاط تر...نمیدانمشاید فقط ترسوتر میشوم...اما این را میدانم که...دیگر کمتر رویا میبافم،دیرتر آدمها را باور میکنم،کمتر از زشتیها تعجب میکنم،وبیشتر احساساتم را نادیده میگیرم.روزها میگذرندو من هر روزبیشتر از دنیای سادگی ام فاصله میگیرم...
<big_i...
تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم !
من را به من نبودن محکوم نکن !
من همانم که درگیر عشقش بودی !
یادت نمی آید ؟!
من همانم !
حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم !
...