فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...

  • رفتن
برای جداسازی برچسب ها از کلید Enter استفاده کنید.
رفت
رفت و بعد از رفتنش آن شب چه بارانی گرفتبوته ی یاس کنار نرده ها جانی گرفتخواستم باران که بند آمد بدنبالش رومباد و باران بس نبود انگار، طوفانی گرفتلحظه ای با شمعدانی ها مدارا کرد و رفتاز من بی دین و ایمان، دین و ایمانی گرفترفتنش درد بزرگی بود و پشتم را شکستاز دو چشم عاش...
mahsa تاریخ درج: ۹۶/۱۲/۱۲ - ۱۳:۲۳ 58 نظر , 323 بازدید
عاقبت یک روز یک نفر می آید....
من تمامی جمعه های ... بدون تو را ... مانند یک زندانی .... درون سلول که روزهایش را روی دیوار خط می زند ... در تقویم خط زده ام جمعه هایم روزهایی پر از تنهائی ... نه اینکه رفتن بلد نباشم ها ...
alone girl تاریخ درج: ۹۶/۰۳/۲۶ - ۱۴:۴۹ 10 نظر , 442 بازدید
و باز تنهایی و باز این قصه ادامه دارد
من هر شب تو را در خیالاتم در آغوش می گیرم… خاطراتت را در لحظه لحظه زندگی ام مرور می کنم… خاطرات اولین دیدار ما در سرد ترین شب زمستان که به سان بهاری دل انگیز، شکوفه های عشق را در بند بند وجودم پرورش داد… و من سرمست از همیشه از وجود تو به خود می بالیدم… خاطرات مهربا...
alone girl تاریخ درج: ۹۶/۰۱/۲۹ - ۱۳:۴۳ 45 نظر , 410 بازدید
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
کاربران آنلاین (1)