|
برای جداسازی برچسب ها از کلید Enter استفاده کنید.
منِ او
چه ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم
طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط میگفت خود را کشتم و درمان خود کردم
...
زن تا ماه رکاب زد
زن تا ماه رکاب زد
قاضی گفت: به ما خبر رسیده که تو در خواب سوار دوچرخه ات می شوی
و تا ماه رکاب می زنی!
درست است؟
زن گفت: بله
قاضی گفت: گزارش داده اند دوچرخه ات را پشت خیالت پنهان می کنی!
درست است؟
زن گفت: بله
قاضی گفت: شنیده ایم در خورج...
نوروز
نوروز، تعریفِ "زمان" ذیل "فرهنگ" است؛ جایی که اجداد ما مچِ زمان را درست در بزنگاه تکرارهای ملالانگیز و ابدی خود گرفتهاند. زمان، یک امتداد متغیر نیست، یک امتدادِ تکراریست. این را اجداد ما فهمیدند.
این درست یکی از همان جاهاییست که قدرت فرهنگ و کارکردهای آن، رخنمایی می&...
تولدم مبارک......یعنی چگونه بودنش ...ماندگاری را رقم زند.
خدایا امروز روز من است........
روز تولدم ...
کاش به زبان می آوردیم حرف ولبخندهای دلمان را...
عمر ...روزها ولحظه ها کوتاه تر از آن است که نگوییم "دوستت دارم"
نگاه کن ...
دنیا پر است از دوستت دارم های زنده به گور شده ای که هرگز شنیده نشد!
من یک زندگی جادویی می گذرانم و فقط می توانم...
بچه که بودم فکر میکردم تنهایی یعنی
دختری دلش شکست
رفت و هرچه پنجره
رو به نور بود بست
رفت و هرچه داشت
یعنی آن دل شکسته را
توی کیسه ی زباله ریخت
پشت در گذاشت
صبح روز بعد
رفتگر
لای خاکروبه ها یک دل شکسته دید
ناگهان
توی سینه اش پرنده ای تپید
چیزی از کنار چشم های خسته اش
...
به یاد تو
.به یاد تو ...برای توسلام.سلامی به لطافت آب وشفافی آینه.سلامی به گرمی عشق و حرارت خورشید...سلامی به صداقت باران ...یادت عزیز است.آنقدر عزیز که حرارتی در وجودم افتادوپس از مدتها دست به قلم شدم تا از نازکی دلشقایق،وسعت خیال پروانه،ساز ناکوک زمانه،سر سودایی شمع واضطراب ثانیه ها واژه بدزدم.هوس کردم از...
میتوانم شفاف وزلال شوم
روزی صوفی از میان جنگلی می گذشت.
روز گرمی بود و احساس تشنگی می کرد.
او به یکی از پیروانش گفت: چند ساعت پیش از کنار رود
کوچکی عبور کردیم، کاسه من را بگیر و به آنجا برو و برای من
کمی آب بیاور.
شاگرد مسیر را برگشت تا برای او آب بیا...
مقصر
مهم نیست کی مقصر است
باور کن مهم این است که
یادمان باشد عمرمان کوتاه است
در پایان زندگی خواهیم گفت:
کاش فقط چند لحظه بیشتر فرصت داشتیم
تا خوب بهم نگاه کنیم و
همه ناگفته های مهر آمیز یک عمر را
در چند ثانیه بگوییم
پس نازنین ...
حالت چقدر خوب میشود یکی پیدا شود جنسش خالص باشد
زندگی، قبل از هرچیز زندگی ست.
گل می خواهد،
موسیقی می خواهد،
زیبایی می خواهد.
زندگی، حتی اگر یکسره جنگیدن هم باشد،
خستگی در کردن می خواهد.
عطر شمعدانی ها را بوییدن می خواهد.
یک روز بنشینید پای حرفِ دلتان،
بپرسید چه مرگش است؟
ازش بخواهید بهتان بگوید
چه می خواهد از ج...
روحِ آدم را میجوند تا حرفِ خودشان را به کرسی بنشانند!
چه فرقی دارد، برف بِبارد یا باران!
تو که کنارم که هستی،
هم زمین زیباتر است
هم باقیِ دنیا...
بیرحمترین آدما،
آدمایی دوستداشتنی هستند،
که راه خوشحال کردنت رو بلدند،
اما فقط یکبار ازش استفاده میکنند».
...
روز میلاد من است آمده ام دست کشم «به سر و گوش عرق کرده دنیای خودم...
رو به رو بودن با عشق، جگر میخواهد
روز میلاد من است آمده ام دست کشمبه سر و گوش عرق کرده دنیای خودمقول دادم که در این شعر فقط من باشمتا خودم با همه خود باشم و تنهای خودم رد انگشت تو بر سینه سیب است هنوزمن غلط کرده و مغضوب خداوند شدمبعد ا...
ما.....
ما فقط بچه بودیم
انقدر کوچک که دنیایمان خیالی بود
انقدر کوچک که نمیدانستیم عشق چگونه نوشته میشود
ما حتی نمیدانستیم چگونه زیبا باشیم
نمیدانستیم که همه ی مردها مثل پدرمان نیستند
نمیدانستیم زندگی و عشق فیلم های ایرانی سانسور شده نیست..
نمیدانستیم که مردها فقط چای و لبخند نمیخواهند!
م...
از میانِ صد و بیست و چهار هزار و یک پیامبر تو عاشق ترینشان بودی
تو معلمِ من بودی !
تمامِ روزهایی که دوستت داشتم و
تمامِ ثانیه هایی که دوستم داشتی
تمامِ لحظاتی که عاشقانه کنارم بودی و
عاقلانه به من درسِ زیستن می دادی
من تشنه ی حرف هایِ شیرینِ تو بودم و تو ؛
داشتی از من ، آدمِ بهتری می س...
عشق و معشوق که هیچ از رفیق هم من و این دل شانس نیاوردیم
"دلتنگی" عجب رفیق نچسبی ست...!
تا آهنگ مورد علاقه ام پخش میشود
بلند بلند با صدای بغض دار و گریه آورش
حواس مرا محکم و دقیق
به سمت خاطرات و او پرت میکند...
عشق و معشوق که هیچ
از رفیق هم من و این دل
شانس نیاوردیم...
 ...
پس کِی این شهریورِ کِش دار ، تمام می شود ؟
تنهـایی، دوست داشتنی نیست!
اما خواستنی تر از
تمامِ دوستت دارم های مسموم است،
مگه تا کجا میتونی به دلت بگی؛
ببخشید که باورم شد !
چقدر هوسِ پاییز کرده ام !
چقدر دلم ؛ خیابان های نارنجی می خواهد ...
پس کِی این شهری...
پاییز نزدیک است
می دانم همین روزها
آشوب دلم آرام می گیرد
در حوالی پاییز
هم قدم با مهر می آیی ..
ای که نبض حیاتم
در دستان توست ..
تو هدیه پاییزیِ منی ...
حالا آنقدر
آمدن پاییز را
در بوق و ...
گاهی وقتا
گاهی وقتا ......گاهی وقتا
گاهی وقتا نمیتونی چیزی بگی باید ببینی ولی حرف نزنی ................
گاهی وقتا دلت میخواد از سینه بیاد بیرون تا خیلی
چیزهارو نبینی با چشات
گاهی وقتا لازمه لبخند بزنی و به راحتی از کنار ی
موضوع رد شی و به روی خودت نیاری ؛
گاهی وقتا لازمه که دست دشم...
به "دوست داشتنت" متهمم به این جرم افتخار می کنم
به "دوست داشتنت"
متهمم
به این جرم افتخار می کنم
و به فراموش نکردنت
و آرزویم
این است که مجازاتم
حبسِ ابد در گردشِ خونِ تو باشد!
دلتنگ که باشی برای کسی
چه فرقی می کند
جمعه باشد یا روز د...
تو برایِ من چیزی هستی شبیه دریا
یِ روز زُل زد تو چشمام و گفت...
دیگه دوستت ندارم !
منو می گی... شبیه یِ خشت خام...
افتادم از ساختمونِ هوار طبقه...
صدای خُورد شدن استخوونامو ...
با همین گوشام شِنُفتم...
چند ماهی افتادم تو رختخواب...
جوری درد داشتم که...
به هر وَری... پهلو به پهلو می شدم...
می گفتم آخ ! هزار سالِ ...
نفسم نذرنفسهات جانانم
جانه جانانم من عشق را با تو می شناسم ، زندگی را با تو زیبا می بینم اگر گهگاهی چند خطی می نویسم به عشق تو است و اگر اینک نفس می کشم و زندگی میکنم به خاطر وجودتو هست هم نفسم.
ای تو که مرا عاشق خودت کردی ، نمی دانی که چقدر دوستت دارم ، نمی دانی که با تو چه آرزوهایی در دل دارم.اگر از عشق می نوی...
باز باران
بی بند و باری من و باران...بارانسر به هوایی شب و پل در خیاباناین شهر از گیجی من رودست خوردهکه دُور می گیرد مرا میدان به میداندنیا مرا در آرزوها "پارک" می کردوقتی که گل/می چیدم از ترس نگهبانوقتی که چنگ انداختم در صورت مرگوقتی گرفتم زندگی ام را به دندانبا بی سوادی ام خدا را حفظ کردممثل ح...
اهل هیچ کجا نیستم عاشقم و تنها
اهل هیچ کجا نیستم
عاشقم و تنها !
اهل به تو فکر کردنم ...
اهل دوست داشتن تو
و این برای تمام من کافیست ...
نزدیکت می شوم
بوی دریا میآید..
دور که می شوم
صدای باران !
بگو تکلیفام با چشمهایت چیست ؟
لنگر بیاندازم عاشقی کنم
یا چتر بردارم و ...
"تو"از خواستن بگو، "من" توانستن را برایت صرف میکنم کافیست لب تَر کنی
باید یاد بگیری
هرطور که شده
به هر قیمتی،
که از یک جایی به بعد،
دل بکَنی
از تمامِ آنهایی که برای نگه داشتنشان کنارِ خودَت
جان کَندی!
لباسی که سایز شما نیست را با جمله هایی مثل اینکه: جا باز میکند
جنسش مرگ ندارد
هزار بار هم بشوریَش،آخ نمیگوید
به زور قالب تنتان نکنید...
...
جایَت کنارم خالیست!
صبح غـزل و
هــوای مستــانه بس است
عطر گل سرخ و رقص پروانه
بس است
کافیست تو باشی
و من و عشق و امید
در دهکده ی بهشت، یک خانه
بس است
خودت را به هر راهی هم که بزنی
همیشه یک جایی هست
که د...
رابطه تان را احیا کنید...
"دیالوگ بی نظیر خسرو شکیبایی
تو سریال خانه سبز"
چه معنی داره
تو این دنیا کسی با کسی قهر باشه...
چه معنی داره
تو این دنیا کسی تنها باشه...
چه معنی داره
تو این دنیا آدم ها
یک روز بیان و یک روز برن...
چه معنی داره
تو این دنیا دل بعضی...
من،مرگ را زیسته ام
من،مرگ را زیسته ام
مرگ را دیده ام من
در دیداری غمناک
من مرگ را به دست سوده ام
من مرگ را زیسته ام
با آوازی غمناک
غمناک
وبه عمری سخت دراز و سخت فرساینده
آه!
بگذاریدم!
بگذاریدم!
اگر مرگ
همه آن لحظه ای آشناست که ساعت سرخ
از تپش باز می م...
در زمانی که وفا قصه یِ برف به تابستان است...!!!
تو همان
خاص و
ناب و
فوق العاده ای
که حالم با تو عشق است
#امیر_وجود
در زمانی که وفا
قصه یِ برف به تابستان است
و صداقت گُلِ نایابی ست !
به چه کَس باید گفت :
با تو انسان...
صبح را باید از چشمان تو خواند....
حاضرم در عوضِ دست کشیدن ز بهشت
تو فقط قسمتِ من باش
و من قسمتِ تو
همیشه تنهایی
صدای ترانه ایست
که نمی دانم
دوستم دارد
یا دوستش دارم
#امیر_وجود
عشق جان
تو گلِ یاس...
من صبح ترین حالتِ یک عاشقم ای دوست
من
صبح ترین
حالتِ یک عاشقم ای دوست
تو
خنده ترین
حالتِ زیبای لبم
میمانم
ثابت میکنم
که میشود گفت:
"برایت میمیرم"
و مرد
اگر واقعاً دلی تنگتان باشد
هم...
در مورد زنی که قدرت انتخاب تنهایی را دارد اشتباه نکنید
دوست داشتنت در من
بی انتهاست
دلم برای تمامی حرفهایی که
نمیزنی، تنگ است
و تو تا ابد مخاطب خاص من خواهی ماند ...
در مورد زنی که
قدرت انتخاب تنهایی را دارد
اشتباه نکنید
چون هیچگاه
برای از دست دادن شما
&n...
ای محبوب
بشنو ای محبوب که مقصود آفرینش تویی
نقطه مرکز و محیط کائنات تویی آن مشیت و فرمان
که بین آسمان و زمین در حرکت است تویی
بسیط و مرکب تویی من ادراک را در تو آفریدم
تا آیینه دیدارمن باشد
اگر مرا ادراک کنی خود را نیز در خواهی یافت
اما اگر در سو...
تویی.......................
این من هستم که وفادار خواهم ماند ،
این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!
این من هستم که آخرش میسوزم ،
این تو هستی که میروی و من با چشمهای خیس به
آن دور دستها چشم میدوزم…
تو مرا می فهمی
من تورا می خواهم
و همین ساده...
ازدارِ دنیا دلی داشتم که آنقدر دردآلود است و خون بار که حتی به فاتحه ای آن را نمی خرند ..
از دل من بگذر وبگذار..............................
روزی خواهم رفت.....شاید هم شبی ....کسی چه می داند ......
در فصل و ساعتی مقرر که شاید تنها مرادِ این دلِ بی مرادم باشد ....
مگر فرق می کند کِی باشد ؟؟
شاید آن روز آماجِ برف باشد و دلِ آسمان چون دلِ سرد...
تو ای جان ودل من
عشق تو در جان من ای جان من
آتشی زد در دل بریان من
در دل بریان منآتش مزن
رحم کن بر دیدهی گریان من
دیدهی گریان من پرخون مدار
در نگر آخر بهسوز جان من
سوز جانم بیش ازین ظاهر مکن
گوش میدار این غم پنهان من
درد ا...
لیلای بی دل را ببین، از عشق تو مجنون شده
زهی به عشق رسیدی ز عقل و هوش برونی
ز عشق جامه دریدی به گاه سر به ربونیچه عشقی و چه جنونیبرون ز خویش بجستم درون بدیدم و رستم
چه میل و عشق شدستم به جست و جوی درونیچه عشقی و چه جنونیشکست کشتی صبرم هزار بار ز موجت
سری برآر ز موجی که موج ق...
جوانمردم
رو به بالا و روبه پایین نماز می خواند
رو به چپ وروبه راست رکوع می رفت
به پس و پیش و به زیروزبر قنوت می خواند
می چرخیدوسلام می داد.می رقصیدوبه سجده می افتد
خداگفت:چه می کنی با این همه شوروبا این همه بی پروایی؟
می خواهی به دیگران بگویم چه ...
مأیوس نباش
سالِ بد
سالِ باد ...سالِ اشک
سالِ شک.سالِ روزهای دراز و استقامتهای کم
سالی که غرور گدایی کرد.
سالِ پست... سالِ درد
سالِ عزا ...سالِ اشکِ
سالِ خونِ... سالِ کبیسه…
زندگی دام نیست عشق دام نیست
حتا مرگ دام نیست
چرا...
یکجمله بگین
فرق بین عشق و دوست داشتن در چیست ؟
کدام بهتر است؟؟؟
در یکجمله بگین
...
تو ای جان ودل من
تو ای جان ودل من ،هستی من تو ای در شام غمها ، مستی من تو ای بنشسته با خون در وجودم تو ای امید و عشق و تار و پـــودم تو در چشم منی ، هر جا که هستم تو را هر جا که هستی ، می پرستم شرابی ، شعر نابی ، هر چه هستی مرا از هـر چه غــیر از خود گســست...
چه تقدیمت کنم؟
چشمانت چون رود غمهاست
دو رود آهنگین که مرا با خود میبرند
به فراسوی زمان ها
دو رود آهنگین و گم گشته
ماه من!
که مرا نیز گم کرده اند!
و فراتر از آن دو
اشک سیاهی ست
که آهنگ کلامم را جاری ساخته...
چشمانت
توتون و شراب من!
و آن جام دهم...
کنار ما همیشه احتمال خیانت هست
این که کسی
قصد دلگرم کردن آدمی را داشته باشد
اصلا چیز کمی نیست!
خصوصا اگر آدمی باشد که
به طور معجزه آسایی هنوز دوستت دارد...
قهوه میریزم برایت
نیستی آنسویِ میز
هِی شکر میریزم و
تلخ است جای خالی ات...
#...
سپیدار
دانه کوچک بود و کسی او را نمی دید .
سال های سال گذشته بود و او
هنوز همان دانه ی کوچک بود .
دانه دلش می خواست به چشم
بیاید اما نمی دانست چگونه .
گاهی سوار باد می شد و از جلوی چشم ها می گذشت .
گاهی خودش را روی زمینه ی روشن برگ ها
می انداخت و گاهی فریاد می زد و می گفت...
ابریشم نقره ایی فام هستی ....
روح سرکشم در بند لحظه ها فقط به جان ثانیه ها شلاق میزند
تا در نبود تو به تیک تیک قلبم جواب بدهد ...وبرای خود سودای
نفس را به فراموشی بسپارد .....وفکر اینکه چه بودم ....وچه خواهم کرد
واین پیله ی تن را برای پروانه بودن چطور به ابریشم
نقر...
بزرگ شدیم
بزرگ شدیم و فهمیدیم که دوا، آب میوه نبود.
بزرگ شدیم و فهمیدیم که پدر همیشه با دستان پر باز نخواهد گشت آنطور که مادر
گفته بود.
بزرگ شدیم و فهمیدیم که چیزهای ترسناک تر از ت...
آب شو تا او بیاید...
زندگیِ ما چه خواهد شد؟ اهداف ما،
آرزوهای ما، وابستگی و اعتقادات ما چه خواهد شد؟
سرانجاممان چه خواهد شد؟زندگی تمام چیزهایی را که برایت مهم جلوه میدهد
را یکی یکی از تو میگیرد.
و تو با چنگ و دندان و زحمت یکی یکی آنها
را بدست آوردی و به آنها میبالی.
اما زندگی برای وابستگی های تو ...
من تو را بی واسته میخواهم...
گفت باید قربانی کنی تا عبور کنی
گفتم قربانی میکنم
گفت باید وابستگی هایت را قربانی کنی
گفت قربانی میکنم
گفت کافی نیست باید قربانی کنی
گفتم من هایم را قربانی میکنم
گفت کم است باید قربان...
میشود من به هوای تو کمی مست کنم؟!
در دنیایی که
عشق و محبت و دوستی
تاوان دارد
در روزگاری که حوصله ها به دمی بند است
جایی که دوست داشتن
بشود زهر مار و درد بی درمان
هوای خودت را خودت داشته باش
که به آدمی که هیچ
به دیوار هم که تکیه کنی باید تاوان بدهی
#امیر_وجود
میشود من به هوای تو
کمی...
آن که می خواهد دوباره متولد کند بودن و خواستن و آغازیدن را.
پپپپپ
پپ
به تماشای خود نشسته امبه تماشای آن ناف مهری که مرا خون دادتا به زندگیبه کودکیبه بودنهستی و عشقبه شادی،گریه و بغض وصلم کندمن وصل شدمبالیدم و پر کشیدم تا قهقهه هاتا رهایی بادکنک ها و شور لحظه هاتا شمردن پنجتایی دوستت دارم هاتا گستاخی های کودکانه و آغوش گرم مادرانهتا دغد...
تو مکه عشقی و من عاشق رو به قبلَتم
تو مکه عشقی و من عاشق رو به قبلَتم
من اولین قربونی عیدای فطر کعبَتم
می میرم از عشق چشات اگه ندی تو حاجتم
هر چی بده به خاطرت کوبوندم و شکوندم
خودمو تو چشم مست تو آتش زدم، سوزوندم
به عشق دیدن گل روی تو اینجا موندم
بین نماز ظهر ...
میگویم دوستتدارم
حضورت ترانه گرمی است .. که تنم فریاد سرودنش رابر می آورده در اوج پائین تر کوک ساز و اوج بلندصدا ...دستگاه همایون ... شاعر وجودم و تنم تماشاچی اجرا ...فریاد میزند ... فریاد !!!! ره گم کرده به مسیری طولانیو چشمانم نقش خط مقطع جاده ها را در نگاهم ب...
دوام بیاور
دوام بیاور ...
حتی اگر طنابِ طاقتت به
باریک ترین رشته اش رسید
حتی اگر از زمین و زمانه بریدی
حتی اگر به بدترین شکلِ ممکن ،
کم آوردی .
در ذهنت مرور کن ؛
تمامِ آرزوهایِ محال دیروز را که امروز ،
زیرِ دست و پایِ روزمرگی ات ،
جولان می دهند...
قوی ترین زنِ رویِ زمین
موجودی در من زندگی میکند
که ای کاش هایش همیشه دَمار از حوصله هایم در می آورد...
خواستن هایش را لجوجانه با من در میان میگذارد
و پایش را مثلِ بچگی هایش محکم
به زمین میکوبد که همان....
همان را هر جور که باشد...
میخواهد...
آنهم فقط....
نامه هایی که خواننده ندارند
قصه از هر کجا شروع بشود مهم نیست،
همیشه همه چیز با تو تمام می شود.
پاییز طلایی برگ ریز هم.
شانه که می کنی موی پاییز را،
هلاک انگشت هایت می شوم،
دلم شانه می خواهد... شانه هایت را.
گفته بودی که آبشار بلند و سیاه رنگ یلدا را دوست ...
دلم آغاز میخواهد......
شدم زندانی دنیا،
دلم پرواز میخواهد
کمی تنهایی و فریاد،
دلم آواز میخواهد
زند ساز مخالف باز،
این دنیای دیوانه
برای پاسخش اینبار،
دلم یک ساز میخواهد
شدم قربانی احساس،
...
اگر داشته باشی، میبخشی. اگر نداشته باشی، از چه چیزی میتوانی ببخشی؟
گاهی به جایی میرسی که احساس میکنی
همه یِ آموزشهایی که تاکنون دیده ای،
راهی به ترکستان بوده است. گاهی احساس
میکنی معلمان و والدین تو، که تو را برای بالا رفتن
از این نردبان تشویق کرده اند، همه در خوابی
عمیق فرو رفته اند.
این راه، راهی...
آیا با من همسفر خواهی شد؟
تقدیم به تو که بدون هر نام و هر واژه ای
برایم حضوری پاک داری.
بالهایم را گشوده و آماده پروازم
آیا با من همسفر خواهی شد؟
من همسفری میخواهم همراه
و همراهی میخواهم راهوار
سفری از عشق تا جاودانگی
سفری از امروز تا هر فردای نا رسی...
رژیم نگیرید
پروفسور منوچهر جعفریان، متخصص و پژوهشگر برجسته علوم تغذیه بعد از 45 سال دوری، به وطن بازگشته و حاصل یافتههای علمی و آزمایشگاهی این محقق که نتیجه 25 سال تلاش مستمر اوست را با خود آورده است.
یافتههایی که در ظاهر آنقدر سادهاند که عمل کردن به آنها شوخی به نظر میرسد.
او می...
عشق را زمزمه کافی ست، به آواز مگو
گوش دل می شنود آنچه که در دل باشد
عشق را زمزمه کافی ست، به آواز مگو آتشی در دلم انداخته چشمت که مپرس
پیش من حرفی از آن خانه برانداز مگو روی زیبای تو کافی ست به شیدایی من
رحم کن با دلم و اینهمه با ناز مگو من گرفتار غم عشق و تو درگیر سفر
به ...
تو خودت پروانه را نهادی بردلم
در دلم پروانه ایست بی قراری میکند
درد هجران دارد و بی قراری میکند
تو خودت پروانه را نهادی بردلم
توخودت عشق و محبت هدیه کردی بردلم
نیستی بکجا نمیدانم ولی
بوی یادت نمیرود از دلم
شب ب شب پروانه بال...
نمی فهمی...
سر ساعت قرار بیقراری را نمیفهمیدری وامانده و چشم انتظاری را نمیفهمیشده یک ثانیه یک قرن بر تو بگذرد؟ هرگزتو اصلن معنی لحظه شماری را نمیفهمیهزارن حرف دارد خاطره با هر نگاه خودسکوت عکس های یادگاری را نمی فهمیسرم بر شانه ی دیوار مثل هر شب دیگردلیل...
زندگی را نخواهیم فهمید...
زندگی را نخواهیم فهمید اگر از همه گلهای سرخ دنیا
متنفر باشیم فقط چون در کودکی وقتی خواستیم
گلسرخی را بچینیم خاری در دستمان فرو رفته است؟زندگی را نخواهیم فهمید اگر دیگر آرزو کردن و رویا دیدن را
از یاد ببریم و جرات زندگی ...
...
دونیانی ترک ایلییپ من دولدوروم پیمانه نی
بی وفا اولسا نیگاری بیر کسین بیچاره دیر
بولبولون حالین دوشونمز گول، دئمه افسانه نی
اوت توتار عشقین یولوندا جان ورر بیچاره شمع
اما عاشیق سویلیرهر کیم گوره پروانه نی
قانلی کونلوم گوزلییر یول تا سنه قوربان اولا
گل بو هیجراندان خراب ائتمه داها کاشانه ...
از "عشق" مرا همین، یک نکته کافی ست که تو مرهم جانی و بس
حالِ خرابِ
حضرتِ پاییز مالِ من
شأنِ نزولِ
سوره ی باران به نامِ تو
تنها نه من
به مهر ِتو آذر به جان شدم
دلتنگیِ
دقایقِ آبان به نامِ تو
#سیمین_بهبهانی
از "عشق"...
مرا یادت هست
کجایی؟ چه می کنی؟
هنوز نام مرا یادت هست؟
بوی من در اتاقت می چرخد هنوز؟
در گوشه پیراهنت چطور؟
هنوز هم آن پرنده کورت را داری؟
که تا یک نفر می گفت سلام
زیر گریه می زد و بر شانه های تو می نالید
گل هایت چگونه اند؟
زیر این همه...
عشق یعنی ...
عشق یعنی ...
...
سختی ها را جدی نگیر!
ذهن ما مانند یک تلویزیون با صدها شبکه است و این ما هستیم که تصمیم می گیریم روی کدام شبکه باشیم.
شبکه رنجش، شبکه بخشش، شبکه نفرت، شبکه مهربانی، شبکه شادمانی، شبکه برنامه تکراری دیروز.تصمیم ما همان کنترل یا ریموت ماست.ریموت کنترل مغزت را بدست کسی نسپار و لحظاتت را با انتخاب بهترین شبکه ها زیبا کن.
...
ِ واسه تکرار انکار دل حساس میترسم...!
من از آغاز نمیترسم
من از پرواز نمی ترسم
من از آغاز یک پرواز بی احساس می ترسم!
من از تکرار نمیترسم
من از انکار نمیترسم
ِ ِ من از تکرار انکار همین احساس میترسم!
من از سوختن ...
+ عشق دو وجه داره......
مَردانه
عاشقم باش
تا ببینی برای
دیوانگی هایت چقدر زنم
+ عشق دو وجه داره،
یکی "موندن" و اون یکی "رفتن".
- جالبه...!
خُب تو کدومشو ترجیح میدی؟
+ "رفتن" رو، اینطوری لااقل ظاهرش
سال&z...
گفتیم به پیمانه چه دارید که مستید؟
گویند ز پیمانه ننوشید ، حرام است هر کس که بنوشد به سردار مقام است ما دوش به میخانه ی عشاق برفتیم دیدیم که مستی همه را کیش ومرام است گفتیم به پیمانه چه دارید که مستید؟ گفتند شراب است که از یار به کام است گفتیم چرا یار بشد ساغر مستان؟ گفتند که مس...
نباشی
دلم نوشتن میخواهد برای تو
تویی که میدانی دردهای بی درمانم را
تویی که به خلوت بی کسیم آمدی
میدانی چه میگویم .......
میخوام بگم
آدم از یک جایی به بعد
دیگر خودش را به در و دیوار نمیکوبد،
از هر چه هست و نیست شاکی نمیشود،
از آدم ها فاصله نمیگیرد
از ه...
عبور از یک تجربه
پرستار بیمارستان، مردی با یونیفرم ارتشی با ظاهری خسته و مضطرب را بالای سر بیماری آورد و به پیرمردی که روی تخت دراز کشیده بود گفت: «آقا پسر شما اینجاست.»پ...
اگر اصرار کرد ، بگویید برای دیدن توفانها رفته است .
diioo
این روزها دارم احساسات خودم را از نو تحلیل
می کنم .زندگیم را ...
و همه ی آن چیزها و آن کسانی که
به نوعی دلبستگی و وابستگی من محسوب می شوند ...
یکباره دیگر دارم تمام واژه های
بدیهی را برای خودم معنی می کنم ...
عشق و تنفر و ...حسادت ...
ر...
عشق یک پروانه می خواهم
دلم آغوش گرم و عشق یک پروانه می خواهد
غمی دارد دلم شرحش فقط افسانه می خواهد
به پای خواندنش هم گریه ی جانانه می خواهد
من آن ابر پر از بغضم که هر جایی نمی بارد
برای گریه کردن، مرد هم یک شانه می خواهد
شبیه شمع تنهایی ...
بعضی ها را بدرقه کنید
بعضی ها را بدرقه کنید حتی اگر لایق بدرقه نباشند..
بدون کنار زدن پنجره.. بدون سربرگرداندن به عقب..
بعضی ها را بدرقه کنید و بگذارید به قلب هایی بروند
در اندازه ی خودشان.. حتی اگر مطمئن باشید
روزی با چشمانی وحشت زده و بی پناه بر خوا...
برای زنـدگی کردن در این گوشهِ دنیا، آدم باید از فولاد باشد
برایش نوشتم:
جانم!
نفس میکشم هنوز و
امیدی به زنده ماندنم هست
بیا!
بیا و همه چیز را از نو شروع کنیم
اینجا هوای بدونِ تو
خفه ام میکند...
پیغامم را دید
لبخندی زد و چه تلخ
همه چیز را "تکذیب"کرد
رفت!
&nb...
خدایا به من بنگر،
ای که از بندگانت بسیار زود راضی می شوی
ببخش آن عبدی را که جز دعا و تضرع بدرگاهت
مالک چیزی نیست .
آری، تو بر همه کس مقدری و هر چه
بخواهی می کنی .
ای که نامت دوای دردمندان و یادت شفای
بیماران است و طاعتت بی نیازی از هر چه در جهان ،
ترحم کن به کسی که سرمایه ا...
آنان که بسیار عاشقند...
ننویس
از این به بعد
تمام بغض هایت را
اشک هایت را
نرسیدن هایت را
نبودن ها را، نشدن ها را
دلتنگی ها، حالهای خراب، اوقات غبار گرفته را
چشمان بارانی ات را
ننویس به نام من! ننویس پای دل خسته ام!
همان که خسته اش کردی...
از خودت، از خ...
رجعت پیکر شهید به زادگاهش شهرستان میانه پس از ۳۳
رجعت پیکر شهید "سلطانعلی عبدالهی نیک آبادی" به زادگاهش شهرستان میانه پس از ۳۳ سال غربت، پیکر مطهر شهید "سلطانعلی عبدالهی نیک آبادی" به زادگاهش "میانه" باز میگردد.
مراسم استقبال از پیکر مطهر این شهید والامقام روز جمعه ۱۳ مهرماه راس ساعت ۱۰ صبح در فرودگاه بینالمللی شهید مدنی تبریز...
به خاطر تو
نه به خاطر آفتاب، نه به خاطر حماسه
به خاطر سایهی بام کوچکش
به خاطر ترانهای کوچکتر از دستهای تو
نه به خاطر جنگلها، نه به خاطر دریا
به خاطر یک برگ
به خاطر یک قطره
ر...
دستهایم را میگیری
دستهایم را که میگیری... ازحجم نوازش لبریز میشود!
گویی تمام رزهای زرد باغها با دستهای بیدریغ
تو برای من چیده میشوند و قلب من پرندهای میشود
به پاکی بیکران نگاهت پر میکشد و در آن وسعت
بیانتها در خاکستری اندوه ابرها گم میشود.
دستهایم را که...
باور کنید عشق،همه چیز را خراب میکند
جلوی پای بعضی ها
باید یک خط بکشیم و
بگوییم:
ببین فلانی جانم
من شب تا صبح
صبح تا شب
به تو فکر میکنم...
من عکسهایت را
روزی هزاران بار زیر و رو میکنم
من جای تو هم در کافه ها قهوه مینوشم
من نگرانت میشوم
خلاصه در یک کلام،
برایت جانم را میدهم
...
اهل گردم، دل دیوانه اگر بگذارد
اهل گردم، دل دیوانه اگر بگذارد
نخورم مِی، غم جانانه اگر بگذاردگوشهای گیرم و فارغ ز شر و شور شَوم
حسرت گوشهی میخانه اگر بگذاردعهد کردم نشوم همدم پیمانشکنان
هوسِ گردش پیمانه اگر بگذاردمعتقد گردم و پابند و ز حیرت بِرَهم...
کنج گلویم
کنج گلویم قبرستانیست پر از احساس هایی که زنده به گور شده اند به نام بغض !...
تمامِ ذراتِ عالم و کائنات به نوازش احتیاج دارند
.
اگر پاییز نبود
هیچ اتفاق شاعرانه ای نمی افتاد
نه موسیقی باد بود
نه سمفونی کلاغها
نه رقص برگ
و من
هیچ بهانه ای برای بوسیدن تو
در این شعر نداشتم ...
پاییز جان ؛
تو همیشه زیبا و شکوهمند و
پُر تب و...
کاری به کارِ هم نداشته باشیم !
کاری به کارِ هم نداشته باشیم !
یکی دیوانه ی اهل بیت است ،
یکی فقط احترام می گذار...
به هر تازه از راه رسیده ای تعارف نزنید احساستان را
بار دیگر هم شبم
با نور چشمت صبح شد
ای یگانه آفتاب شهر دل
صبحت بخیر
به هر تازه از راه رسیده ای
تعارف نزنید احساستان را...
یک آن به خود می آیید
و میبینید شما ماندید و
احساسی پر از اثرِ انگشتِ آدمهایی
...
گم شدم در خود ندانم من
گم شدم در خود ندانم من، کیم یا چیستم
قالبم، عقلم، حیاتم، جان گویا چیستمآدمی نامم ولیکن آدمی در اصل چیست؟
معنی ام یا صورتم، یا مسما چیستمدرچنین صورت که من دارم چگویم وصف خویش؟
آتشم، خاکم، نسیمم، آب دریا چیستمعاقلم، دیوانه ام، در فرقتم یا در وصال
نیستم، هستم، نه بر جایم، نه بی ...
دوست داشتنم " را جدی بگیر
یک دوست داشتنهایی هست
که به یکباره
بی مقدمه
پا در کفشِ دلت میکند
و جا خوش میکند
و از دستِ تو کاری برنمیآید
جز از دور دوستش داشتن
جانِ دل
مگر میشود تو باشی
و من باشم
 ...
خنده باید زد به ریش روزگار
خنده باید زد به ریش روزگار
ورنه دیر یا زود پیرت میکند
سنگ اگر باشی خمیرت میکند
شیر اگر باشی پنیرت میکند
باغ اگر باشی کویرت میکند
شاه اگر باشی حقیرت میکند
ثروت ار داری فقیرت میکند
گاز را بگرفته زیرت میکند
عاقبت از عمر سیرت میکندگر زدی قهقه به ریش روزگار
ریش را چرخانده شیر...
جانِ عزیزتان، پاییز را دو نفره آغاز کنید
همان اولِ رابطه،
اگر با تمامِ وجود خاطرَش را بخواهی و
قدرِ تک تکِ لحظه های کنارِ او بودن را بدانی،
دیگر لازم نیست برای فرصتِ دوباره خواستن
خودَت را کوچک کنی...
حتماً نباید چیزی را
از دست داد تا قدرَش را دانست،
میتوانیم داشته های...
دیندار بسی دیدم اما همه در ظاهر
باهرکه وفا کردم صد جور و جفا دیدم
از غیر بدی دیدم ، از خویش خطا دیدمبیمار فراوان و درمان نبود جز تو
هر سو که نظر کردم، محتاج شفا دیدمدر کنج قفس بسته ، دلمرده شد از پرواز
بال و پر خون آلود بر مرغ هوا دیدمعاشق به جهان کم شد معشوقه نمیبینم
دل...
چه بگویم سحرت خیر ؟ تو خودت صبح جهانی
چه بگویم
سحرت خیر ؟
تو خودت
"صبح" جهانی...!
.
عشق ...♥
یعنی دونفر
بی دلیل حالشون
کنارِ هم خوب باشه .
حال و هوای دلت گرم بماند
که شهریور پایان گرمای تابستا...
آنچنان جای گرفتی تو به چشم و دل من که به خوبان دو عالم نظری نیست مرا
آدم دلش هوس می کند
یک روزهایی را در هوایِ
بی خیالیِ مطلق سِیر کند .
هیچ موضوعی نداشته باشد ، برایِ فکر کردن .
از همان اولِ صبحش
شال و کلاه کند
یک سمتِ خیابان را بگیرد و فقط برود ...
آن قدر که از تمامِ دنیا
&...
هیچ می دانی که این لاهوتی آواره کیست؟
عاشقم، عاشق به رویت، گر نمیدانی بدان
سوختم در آرزویت، گر نمیدانی بدانبا همه زنجیر و بند و حیله و مکر رقیب
خواهم آمد من به کویَت، گر نمیدانی بدانمشنو از بد گو سخن، من سُست پیمان نیستم
هستم اندر جستجویت، گر نمیدانی بدان...گر پس از مردن بیائی ...
دریاب وحشت مرا وقتی میگویی دوستت دارم...
میگویی باران را دوست دارم
اما وقتی باران میبارد چتر به دست میگیری!
میگویی آفتاب را دوست دارم
اما زیر نور خورشید به دنبال سایه میگردی!
میگویی باد را دوست دارم
اما وقتی باد میوزد پنجره را میبندی!
&n...
خودرا چکاپ کنید..
هنگامی که در رستوران یا هتل هستید و شکر یا شیر
چای خود را بیشتر از مقداری که در خانه مصرف می کردید
مصرف می کنید بیانگر این است که شما زمینه فساد را دارید.وقتی که در رستوران یا اماکن عمومی هستید و مقدار
زیادی دستمال کاغذی، صابون یا عطر است...
|
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg. کاربران آنلاین (0)
|