آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ
اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد
گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ
کردهای عهد که بازآیی و ما را بکشی
وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ
رفتی و باز نمیآیی...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۶/۰۱/۲۵ - ۱۳:۱۳ 26 نظر , 529
بازدید
انسانم آرزوست
از مردم بلوچستان یک چیزی را یاد گرفته ام .تا همیشه عهد ببندم.در خدمت انسان و انسانیت باشم.هر خوبی و مهربانی که در حق مردم می کنند.انتظار ندارند.یک روزی مسافر جبران کند.بلکه اعتقاد دارند.به هر انسانی که خوبی می کنی،در حقیقت راه رسیدن به خدا را هموار می کنی.چرا که ...