|
برای جداسازی برچسب ها از کلید Enter استفاده کنید.
روز مبادا...
داشتم به میهمانم میگفتم :
اگر راحت تر است رویه نایلونی روی
مبل های سفید را بردارم ؛
البته اراده کرده بودم قبل از رسیدنشان برشان دارم ؛
او تعارف کرد و گفت :
راحت است ؛ من اما گرمم شد و برش داشتم ؛
بعد یک دفعه حس کردم چقدر راحت تر است !!!
سه سالی می شد خریدمشان اما هیچ
لک...
قصه های زندگی در روستای هفت چشمه کندوان میانه قسمت بیستم
قصه های زندگی در روستای هفت چشمه کندوان میانه قسمت بیستم
پرنده ای از تهران در هفت چشمه
راه گم کرده بود.مدتی بود.سر در گم بود.می خواست به شهر کور اغلو اردبیل از طرف جاده خاکی شهر نیر برود.مسافری از تهران بود.عمو کامران پناهی اصالتا از شهر کوراغلو و مقیم فعلی تهران بودند.او از عاشقان طبیعت و از دوست...
(سرگردان)
ثانیه ها از تنبیهش
سرگردان و مانده
سالها سال گذشت
در خیالش
دریاد معبودش
عشق را بهانه کرد
دل به یارش را بست
مالش را
قدرتش را
جنونش را
خود را رسوا کرد
وقتی که تنها گشت
راه تفرط را پیشه کرد
طبیعت رابه ظاهر
تسخیر خود...
|
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg. کاربران آنلاین (2)
|