احمد رخشانی ومحسن رحمتی باهم در روستای بانست خانه داشتیم.این عزیزان خیلی مهربان بودند.احمد خیلی ساده ودست ودلباز بود.بیشتر هرچه خرج می کرد.در حساب نمی نوشت.یادم می آیدوقتی محسن نبود.خیلی وسایل خرید.هر کاری کردم پول سهم مرا نمی گرفت.محسن هم برای خودش تاجر بود.برای هر حرکتی به فکر منفعت مالی ب...