بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم که نه اسمش خاطرم است نه قیافه اش اما حرفش هیچوقت از یادم نمیرود، میگفت زندگی مثل یک کلاف کامواست؛ از دستت که در برود می شود کلاف سردرگم، گره می خورد، می پیچد به هم، گره گره می شود.بعد باید صبوری کنی و گره را به وقتش با حوصله وا کنی، زیاد که کلنجار ...
لیندا فتحی
تاریخ درج:
۹۷/۰۴/۰۳ - ۲۱:۱۸ 63 نظر , 503
بازدید