|
برای جداسازی برچسب ها از کلید Enter استفاده کنید.
شنیده ام سخن خوش
شنیده ام سخن خوش که پیر کنعان گفت فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر کنایتی است که از روزگار هجران گفت نشان یار سفر کرده از که پرسم باز که هرچه گفت برید صبا پریشان گفت فغان که آن ماه مهربان مهر گسل بترک صحبت یاران خود چه آسان گفت من و مقام رضا بعد ازین و شکر رقی...
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود از هر کرانه تیر دعا کردهام روان باشد کز آن میانه یکی کارگر شود ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو لی...
غزل
اومما درمان اولا احوال پریشانه غزلنئیله سین قلبیده بو درد فراوانه غزل
زهر دوران سؤزوده شعری ده بیمار ائلئییب چوخلو بیزدن اؤزو محتاجدی درمانه غزل
داها نه شعر و غزل،نه یازی ایامی ده ییلائل آراسیندا یاشیر گؤر نه غریبانه غزل
یوخدو جان بیزده کی تقدیم اولا جانانه لرهنه دی پیمان کی وفا ا...
|
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg. کاربران آنلاین (0)
|