بی خبر از هم خوابیدن چه سود ؟ بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود ؟ زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ، ورنه بر مزارش آب پاشیدن چه سود ؟ گر نرفتی خانه اش تا زنده بود ، خانه صاحب عزا خوابیدن چه سود ؟ گر نپرسی حال من تا زنده ام ، گریه و زاری و نالیدن چه سود ؟...

شعری از عمران صلاحی که قبل از مرگش سرده است : مرگ از پنجره ی بسته به من می نگرد زندگی از دم در قصد رفتن دارد روحم از سقف گذر خواهد کرد در شبی تیره و سرد تخت حس خواهد کرد که سبکتر شده است در تنم خرچنگی است که مرا میکاود خوب می دانم من که تهی خواهم شد و فرو خواهم ریخت توده ی زشت کریه ی شد...

بی تو سی سال ، نفس آمد و رفت این گران‌جان پریشان پشیمان را کودکی بودم وقتی تو رفتی ، اینک انسانی است ز اندوه تو سرشار ، هنوز شرمساری که به پنهانی ، سی سال به درد در دل خویش گریست نشد از گریه سبک بار هنوز آن سیه دست سیه داس ، سیه دل که ترا چون گلی ، با ریشه ا...

کمک چند انسان خوب برای جابجایی سوچی و سفیر در سفر تهرانروستای زرده ملک یک روستای زخم خورده از زمان خویش است.یک روستای تقریبا خالی از سکنه هست.برای کمک به همراه آقا فریدون به چند جا رفتیم.اما مردی در روستا نبود.تا از جای دیگر دوستان به کمک ما آمدند.تا نهایت تقدیر و تشکر خودرا از این مهربانی شان اعلام...

غـــمـــگیـــنـــم… هـــمـــاننـــد دلـــقـــکـــی کـــه روی صـــحـــنه چشـــمـــش بـه عـــشـــقـــش افتـــاد کـــه بـــا معـــشـــوقـــش بـــه او میـــخـــنـــدد… ...

یک یاد ماندنی روزگار بازی زیبایی دارد.گاهی چنان اتفاقاتی در طول زندگی آدم می افتد.که بر گذشته به دید حسرت نگاه می کند.آن حوداث برای هر کسی یک درس بزرگی از زندگی را می دهد. در سال 1366 هجری شمسی آقای محمد علی رئوفی دبیر علوممان در مدرسه راهنمایی شهید رجایی چابهاربود.قسمت شد.بعداز سالها از...

رسم بعد از من ، چو رفتم سینه چاک بر سر و صورت نزنید لباس سیاه غم به تن نکنید ریش و سبیل به سوگوارم بر صورت سیاه نکنید بر در مسجد گردن کج نکنید نگویید یکی یکدانه بود نگوید آب رودخانه خجل از او نگویید روشنایی خانه از نور او دروغ بر دروغ نکنید شاهد یادگارها از من نچینید بر م...