تابستان امسال یک حادثه ای برای دیوار مدرسه اتفاق افتاد.بدون اجازه قبلی همسایه مدرسه از روی پی دیوار بیرونی مدرسه با ماشین اقدام به حمل بار کرده بود.تا به دیوار مدرسه بر خورد کند. و این اتفاق بیفتد.
ما ناراحت نیستیم.چرا که به هر حال اتفاقی افتاده است.اما گلایه داریم.یکبار بابت اینکار از ما دلجویی شو...
شب را در خانه آقای محمدی بودم.صبح از خواب بیدار شدیم.حاجی می خواست مرخصی بگیرد.اما من راضی نشدم.دوست داشتم سرکار به اداره پست کنارک برود و من هم سری به کنارک بزنم.چون بدجوری برای دیدارش لحظه شماری می کردم.بخصوص این مسیر طولانی در هوای گرم تابستان 90 نشان از عرض ارادتی داشت.که می بایست در د...
شب از مسیرنیکشهردررکاب زنی بدور نوار مرزی با دوچرخه در تابستان 90 ، به پایگاه دهم شکاری کنارک رسیدم.شوق دیدار با حاج حسین محمدی برایم وصف نا پذیر بود.دیدن منزل سابقمان در کنار خانه حاجی بدجوری آشفته ام کرد.یادش بخیر،یک آلاچیق درست کرده بودیم.یک تنور کوچک هم کنارش ساخته بودم.همسایه ها...