چسبیشنیدم و دیدممگسی و عنکبوتیمارمولکی و موشیکلک نوزندانی نوجان می گیری
نوکر والا دستانکیسه زرانهمه فکر و عقلبه زوال می دهی
آنچه که همه را در تور خودبه بلای نوکری می نشانیچشمها را کورزرق و برق مال و منال دنیاهمه را اسیر یک فکر می کنی
خلقت و مقامصاحب خودراخدای زمین می کنیفرصت اندک راهیان سفرهمه را...