فراموش کردم
رتبه کلی: 8082


درباره من
www.katoonii.blogfa.com
همه چیز همین جاست!
پشت در سردخانه - انجمن ادبی
  دستت سر خورده پشت در سردخانه.عکست افتاده توی قاب ورود ممنوع قرمز رنگش،صورتت را چسبانده ای پشت شیشه و سیر نگاهش کرده ای بدون این که ببینیدش. پرستار های شیفت شب که دیدنت برده اند جلوی درگذاشته اند روی پله ها بنشینی؛صدایشان آمده که بیرون رفته اند،بلند شده ای و دوباره تو رفته ای،دست چپ...
تاریخ درج: ۹۰/۱۲/۱۲ - ۱۲:۲۳ ( 2 نظر , 263 بازدید )
پشت در سردخانه
  دستت سر خورده پشت در سردخانه.عکست افتاده توی قاب ورود ممنوع قرمز رنگش،صورتت را چسبانده ای پشت شیشه و سیر نگاهش کرده ای بدون این که ببینیدش. پرستار های شیفت شب که دیدنت برده اند جلوی درگذاشته اند روی پله ها بنشینی؛صدایشان آمده که بیرون رفته اند،بلند شده ای و دوباره تو رفته ای،دست چپ...
تاریخ درج: ۹۰/۱۲/۱۲ - ۱۲:۲۲ ( 2 نظر , 227 بازدید )
داستان شیشه
شیشه نمی دونم چرا مامان دعوام کرد من که کار بدی نکردم خوب دوسشون داشتم من دلم نمی خواست مامان و خانم جون هم مثل بابا برای شیشه خریدن برن و دیگه برنگردن.خانم جون از کبری خانم زن احمد آقا چند تا شیشه گرفته بود. وقتی پلاستیک بزرگه رو که توش گل محمدی بود خالی کردم تا برم باهاش شیشه جمع کنم خانم جون ک...
تاریخ درج: ۹۰/۰۵/۲۹ - ۱۵:۳۰ ( 2 نظر , 339 بازدید )
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
کاربران آنلاین (0)