فراموش کردم
رتبه کلی: 1705


درباره من
من صبورم اما.....
آه،این بغض گران
صبر چه می داند
چیست؟
((رزسیاه)) (takderakht )    

مترسک کاهی.....

درج شده در تاریخ ۹۶/۱۲/۰۴ ساعت 16:43 بازدید کل: 151 بازدید امروز: 151
 


مترسکم،عروسکی چوبی و تنها..مترسکم،نابینا و بی جان.. 
مترسکم،این روزها دل منم مثل دل تــــو گرفته و خنده هایم همه دروغین است. 
مترسکم،این روزهایم عجیب بوی بی کسی می دهد همچون بازاری که بی مشتری مانده، 
دیگر از گنجشک های سرمست خبری نیست هر چه هست فقط کلاغ است و کلاغ است و سیاهی.. 
من یک مترسکم در یک گندم زار پر از خاکستر در حالی که بادها در کمین نشسته اند.. 
من یک مترسکم با یک قلبی پر از کاه اما این قلب کاهی چنان از آتش درونم می سوزدکه تمام کاه های وجودم را به شعله می کشد.. 
من یک مترسکم،همان مترسکی که وقتی کلاغی بر روی شانه ام نشست دلم فرو ریخت.. 
مگر می شود در بین این همه بی کسی،کسی مرا دوست داشته باشد؟! 
تازه داشت لبخند واقعی ام شکل میگرفت که با ضربه ای که به سرم فرود آمد فهمیدم که من فقط یک مترسکم.. 
رفیق من خیالت نباشد اینجا جز بی کسی خبری نیست.. 
وقتی آدم ها خسته ات میکنند از حرف زدن آن وقت میتوانی معنای سکوتم را که بایک لبخند به لبانم دوخته شده را درک کنی.. 
وقتی آدم ها خسته ات میکنند از راه رفتن و نرسیدن دیگر چه فایده؟! 
همین یک پا هم اضافی است... 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۶/۱۲/۰۴ - ۱۶:۵۴
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)