فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 2861


درباره من
z.khhhhhhhh (tamana-h )    

فرعون

درج شده در تاریخ ۹۴/۰۶/۲۵ ساعت 00:26 بازدید کل: 139 بازدید امروز: 138
 

فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی می کرد.

در افسانها اوردند که روزی مردی نزد او امد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت :

اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.

فرعون یک روز فرصت گرفت .

شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی در خوابگاهش را به صدا در اورد!

فرعون پرسید:کیستی؟دید شیطان وارد شد.

شیطان گفت :خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست.سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه تبدیل به طلا شد.

یعد خطاب به فرعون گفت:من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم،ان وقت تو با این همه حقارت ادعایی خدایی میکنی؟

پس شیطان اماده رفتن شد که فرعون گفت:چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟؟

شیطان پاسخ داد:

زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می اید

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۰۶/۲۵ - ۰۰:۲۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)