فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 2861


درباره من
z.khhhhhhhh (tamana-h )    

کوله

درج شده در تاریخ ۹۴/۱۰/۱۲ ساعت 22:54 بازدید کل: 135 بازدید امروز: 135
 

کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم...
وقتی بر در خانه اش رسیدم
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود...
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی...
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک...

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۱۰/۱۲ - ۲۲:۵۴
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)