من ستاره ام در شبی بی ستاره بی ستاره ام در این آسمان پرستاره در شبی سهمگین بی ترانه در شبی تیره و بی نشانه اشک مهمان دیده من غم مرهم سینه من خسته ام از سر دادن آه فرسوده گشتم از باقی راه آسمان پرستاره است اما بی ستاره مانده ام در اینجا ...
تاریخ درج: ۹۰/۰۸/۱۷ - ۱۳:۳۳ ( 3 نظر , 826 بازدید )

قصه ی تلخ ترانه م، بی تو از سکوت و مرگه قصه ی شروع پاییز، قصه ی بارون و برگه   شاید این تقدیر من بود، که به روزگار ببازم قصه ی سکوت عشقُ، توی تنهایی بسازم   روزگار بی ترحم، بین ما فاصله انداخت پر پروازُ بهت داد، واسه ی من قفسی ساخت   رفتی و غرور ...
تاریخ درج: ۹۰/۰۷/۰۸ - ۱۵:۲۸ ( 12 نظر , 411 بازدید )

  غم نگاه آخرت تو لحظه ي خداحافظي، گريه ي بي وقفه ي من تو اون روزاي كاغذي، قول داده بوديم ما به هم كه تن نديم به روزگار، چه بي دوام بود قول ما جدا شديم آخر كار، تو حسرت نبودنت من با خيالتم خوشم، با رفتنم از اين ديار آرزوهامو ميكشم، كوله بارم پره حسرت، ت...
تاریخ درج: ۹۰/۰۷/۰۷ - ۱۵:۱۳ ( 4 نظر , 3557 بازدید )

      تو رو به خدا برای من مواظب خودت باش گریه نکن آروم بگیر به فکر زندگیت باش غصه م میشه اگه بفهمم داری غصه می خوری شکایت از کسی نکن با اینکه خیلی دلخوری دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون دلم گرفته می دونی از هم جدا کردن...
تاریخ درج: ۹۰/۰۷/۰۶ - ۱۷:۱۷ ( 5 نظر , 1783 بازدید )

  چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید، چرا چشم هایت همیشه بارانی است!!!؟؟؟ چرا لبخندهایت انقدر بی رنگ است ؟ اما افسوس ... هیچ کس نبود همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره آری با تو هستم .. با تویی که از کنارم گذشتی... و حتی یک بار هم نپرسیدی، چرا نگاه هایت هم...
تاریخ درج: ۹۰/۰۷/۰۶ - ۱۶:۰۰ ( 3 نظر , 389 بازدید )

  شيشه ای می شکند... يک نفر می پرسد...چرا شيشه شکست؟ مادر می گويد...شايد اين رفع بلاست. يک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی مثل يک کودک شيطان آمد. شيشه ی پنجره را زود شکست. کاش امشب که دلم مثل آن شيشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد... تکه ای از آن را برمی داشت م...
تاریخ درج: ۹۰/۰۷/۰۶ - ۱۵:۵۹ ( 2 نظر , 355 بازدید )

                                                             &n...
تاریخ درج: ۹۰/۰۷/۰۶ - ۱۵:۵۸ ( 1 نظر , 1436 بازدید )

  تمام احساسم به تو را با آهی به بادی فرستادم وتو در گذر آهم در باد به گرد بادی خواهی رسید. من می مانم و یک نسیم صبح که عاشقانه صورتم را نوازش می دهد . ...
تاریخ درج: ۹۰/۰۷/۰۶ - ۱۵:۵۷ ( 1 نظر , 383 بازدید )

اول این شعر رو بخونید بعد از طریق لینک زیر این شعر رو با صدای که این شعر را می فهمد و درک می کند بشنوید !!!!! خواهش می کنم که حتما گوش کنید !! ممنونم همه هستی من آیه تاریکیست که ترا در خود تکرار کنان به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد من در این آیه ترا آه کشی...
تاریخ درج: ۹۰/۰۷/۰۶ - ۱۵:۵۶ ( 1 نظر , 438 بازدید )

معلم پای تخته داد میزد صورتش از خشم گلگون بود ودستانش به زیرپوششی از گرد پنهان بود ولی آخرکلاسیها، لواشک بین خود تقسیم میکردند وان یکی در گوشه ای دیگر"جوانان"را ورق می زد برای اینکه بیخودهای وهومیکرد وباآن شور بی پایان، تساویهای جبری را نشان میداد با خطی ...
تاریخ درج: ۹۰/۰۷/۰۶ - ۱۵:۵۵ ( 1 نظر , 345 بازدید )