نباید در رمضان بیارمیم و به رمضان بگوییم ما را با خود ببر. دستورات دینی هیچیک به اینصورت در انسان تأثیر تامّ خود را نخواهند گذاشت. مگر تبلیغات و تربیت دینی، به شیوۀ غربی است که بیاید و انسان را مسخ کند و با خود ببرد؟ روش دین این است که ابتدا انسان را بیدار میکند، بعد او را به حرکت فرا میخواند. آنهم باز نه به شیوهای که استقلال و ارادۀ انسان را به هر وسیلهای سلب نماید و او را وادار کند.
اگر کسی به زندگی در مدل غربی عادت کرده که مثلاً پای یک برنامۀ جذاب تصویری بنشیند و یا در آن برنامه شرکت کند و آن برنامه هم با تسخیر کردن عقل و احساس او، با وارد شدن از ناخودآگاهِ فرد، به روح او نفوذ کند و در او تأثیر بگذارد، چنین کسی باید فکر تأثیرپذیری از رمضان را از سر خود خارج نماید.
شهر خدا، نعوذ بالله، شهرفرنگ یا شهربازی نیست که با فرو غلتاندن بازیخوردۀ خود در غفلت، او را سرمست کند و لبریز از شور بیشعوری نماید. رمضان ابتدا انسان را نگاه میدارد، سپس انسان را وادار به نگاه میکند، و بعد رها میکند تا به سوی آنچه از خوبیها که خودت دیدهای و دریافت کردهای بروی.
معلوم است که ما در ماه مبارک رمضان، مهمان خدا هستیم و خدا خودش به عنوان میزبان، پذیرایی از بندگانش را به عهده گرفته است. هرکس در این مهمانی در هر مرتبهای وارد شود، بدون پذیرایی خارج نخواهد شد. همه حداقلی از بهره را خواهند برد. اما بیشک کسانی بیشتر بهره میبرند که بنا دارند بیشتر بهره ببرند و خود را برای این مهمانی مهیّا کردهاند. حیف است که بدون آمادگی وارد این مهمانی بشویم و با حسرت فرصتهای از دست رفته از آن خارج شویم.
آدمهای بد، ابتدا حداقلی شدند، بعد به اینجا رسیدند
آدمهای حداقلی که به تماشای این خوان پر نعمت بسنده میکنند و تا بهرهای ناچیز قانع میشوند، معمولاً بسیار حسرت زده میشوند؛ چون ابتدا در خود نمیبینند که بتوانند زیاد بهره ببرند و این خودباوری را ندارند، و یا نیاز بالایی در خود احساس نمیکنند و حداقل فواید را برای خود، کافی میدانند. و در انتها هم متأسّف میشوند، چون میبینند: هم میتوانستهاند بیشتر بهره ببرند و هم به آن فواید، بسیار نیاز داشتهاند. معلوم نیست شیطان چگونه انسان بینهایتطلب را فریب میدهد و او را به حداقلها قانع میکند.
آدمهای حداقلی کمکم آنقدر بد میشوند که از چشم خدا هم میافتند و دیگر مخاطب خیلی از نصایح خداوندی هم قرار نمیگیرند. آدمهای بد هم از اول آدمهای بدی نبودند، ابتدا حداقلی شدند، بعد به اینجا رسیدند. اشکال آدمهای حداقلی این است که معمولاًدر همان حداقل هم باقی نمیمانند و سقوط میکنند و از آنهم کمتر میشوند. در حالی که اگرچه حداقل را باید داشت و قدر آن را هم دانست ولی آن را آغازی برای صعود باید قرار داد، و قدم را برای جای بالاتری باید برداشت، نباید به کم بسنده کرد.
از کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزهداری»