خواستم برا ولادت حضرت زينب س يه مطلب بزارم , فكر كردم خطبه ايشون بهترين مطلب باشه . عناوين محوري خطبه شامل :
اشاره به منزلت خاندان پیامبر
یزید پاسخگو در محشر
مقام بلند شهید نزد خداوند
شکایت به پیشگاه خداوند
یاد ائمه در دلها باقی است
فضل برای شهداء
متن خطبه :
خداوند جهانیان را حمد و سپاس میگویمو برپیامبراسلامو خاندان او درود می فرستم. خداوند متعال حقیقت را نیکو بازگو فرمود،آنجا که در قرآن بیان داشت: « کار کسانی که زشتکاری و گناه انجام دادهاند، بهجایی رسید که آیات خدا را دروغ شمردند و آنها را به مسخره گرفتند.
آری؛ کلامخدا راست و عین حقیقت است. یزید! از این که زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفتهای وما را همانند اسیران کافر به این شهر و آن شهر کشاندهای، گمان کردی که ما نزد خداخوار و پست شدیم و تو در پیشگاه او منزلت یافتی؟ با این تصور خام و باطل، باد بهغبغب انداختهای و با نگاه غرورآمیز و نخوت بار به اطراف خود مینگری، در حالیکهشادمانی از اینکه دنیایت آباد شده و بر وفق مرادت است و مقام و منصبی را که حق ماخاندان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، در دست گرفتهای.
اگر چنینخیال باطلی در تو پیدا شده، لحظهای بیندیش! مگر تو فراموش کردهای کلام خدا را کهمیفرماید:« آنان گمان نکنند که مهلت یافتن خیر و سعادتشان است. نه تنها به نفعشاننیست، بلکه برای آن است که بر گناهان خود بیافزایند و برای آنان عذاب ذلت آمیز ابدیدر پیش است.»
ای فرزندان بردگان آزاد شده! آیا عدالتاین است که زنان و کنیزان خود را در پشت پرده جای دهی، ولی دختران پیامبر خدا را درمیان نامحرمان به اسارت بگیری؟ زنان و کنیزان خود را پوشیده نگاه داری، ولی خاندانرسالت را با دشمنانشان در شهرها و آبادیها بگردانی تا بادیه نشینان، خویشان وغریبهها و اراذل و اشراف آنان را ببینند؛ در حالی که کسی از مردان آنان همراهشاننیست و سرپرست و حمایت کنندهای ندارند؟
چگونه امید خیر میتوان داشت از فرزندکسی که میخواست با دهان خود جگر پاکان را ببلعد و گوشت و خون او از شهیدان اسلامروییده است؟ چگونه میتوان انتظار کوتاه آمدن از کسی داشت که همواره با بغض و دشمنیو کینه و عداوت به خاندان ما نگریسته است؟
یزید! این جنایات بزرگ را انجامدادهای، آنگاه نشستهای و بی آنکه خود را گناهکار بدانی یا جنایات خود را بزرگبشماری، با خود ندا سر میدهی که ای کاش پدران من حضور داشتند و از سر شادمانی وسرور فریاد بر میآوردند و میگفتند: « ای یزید! دست مریزاد»؟ این جمله جسارت آمیزرا میگویی، در حالی که با چوبدستی بر دندانهای مبارک سید جوانان بهشتی میکوبی؛
زهی بیشرمی و بیحیایی! چگونه چنین یاوهسرایی نکنی؟
تو بودی که زخمهایگذشته را شکافتی و دست خود را به خون پیامبر آغشته ساختی و ستارگان روی زمین از آلعبدالمطلبنسل جدید را خاموش نمودی و اکنون پدران خود (نسل شرک و بت پرستی) را ندا میدهی وگمان داری که با آنان سخن میگویی.
به زودی خودت به جمع آنان ملحق میگردی و درآن جایگاه، عذابی ابدی در انتظار توست که آرزو میکنی ای کاش دستم شکسته و زبانملال میشد و هرگز چنین کارهای ناشایستی را انجام نمیدادم.
پروردگارا! حق ما را از دشمنان ما بگیر و از آنانکه بر ما ظلم کردند، انتقام بکش و آتش غضب را بر کسانی که خون ما و حامیان ما راریختند، فرو فرست. یزید! بدان که با این جنایت هولناک، پوست خود را شکافتی و با اینعمل وحشیانهات، گوشت خود را پاره کردی. به زودی در عرصه محشر به محضر رسول اللهصلی الله علیه و آله وسلم کشانده خواهی شد در حالی که بار سنگینی از مسئولیت ریختنخون فرزندان او و هتک حرمت خاندان و پارههای تنش را بر دوش داری. آن روز همان روزیاست که خداوند همه پراکندهها را یکجا جمع مینماید و حق هر حقداری را به صاحبشباز میگرداند.
« گمان مبر آنان که در راه خدا کشتهشدهاند، مردگانند؛ بلکه زندهاند و نزد پروردگار خود، روزی میخورند.» ای یزید! برای تو همان بس که خدا در کارت داوری کند و پیامبر دشمنت باشد و جبرئیل نیز از اوحمایت کند. به زودی آنان که تو را حمایت کردند و بر این جایگاه نشاندند و بر گردهمسلمانان سوار نمودند، درخواهند یافت چه ستمگری را انتخاب نمودند. به زودی درخواهیدیافت که کدامیک از شما بدبختتر و پستتر از همگان هستید.
ای فرزندمعاویه! اگرچه سختیها و پیشامدها و فشار روزگار، مرا در شرایطی قرار داد که مجبور شدم باتو حرف بزنم، اما تو را کوچکتر از آن مقام ظاهریات می بینم و بسیار توبیخ و سرزنشمیکنم. چگونه سرزنش نکنم در حالی که چشمها در فراق دوستان، گریان و دلها در فراقعزیزان، سوزان است.
آه! چه شگفت انگیز است که مردان بزرگ حزب خدابه دست شیطان کشته شوند! دستان جنایتکار شما، به خون ما خاندان پیامبر آغشته شدهاست و دهانتان از گوشت ما پر و مالامال است. آری! راستی جای شرم نیست که آن بدنایپاک و پاکیزه روی زمین بمانند و گرگهای بیابان به سراغ آنها بروند و تو مغرور وسرمست، بر اریکهی قدرت تکیه زنی و به خود ببالی؟
ای پسرابوسفیان!اگرچه تو امروز کشتار و اسارت ما را غنیمت شمردهای و به آن میبالی، طولی نمیکشدکه مجبور میگردی غرامت و تاوان آن را پس دهی. البته در روزی که هیچ نوع اندوختهنیک و مفیدی همراه نداشته باشی و مجبور باشی به تنهایی سزای اعمال خود را بچشی. « وخداوند هرگز به بندگان خود ستم نمیورزد.» ما از بیدادگریهای تو، به پیشگاه اوشکایت میبریم؛ و او تنها پناهگاه و امید ماست.
زید! هر آنچه میخواهی مکر و فریب و سعیخود را به کار گیر، ولی بدان که هر چه تلاش و مکر به کارگیری، باز هرگز توان آن رانداری که ذکر خیر ما را از یادها بیرون ببری. هرگز قدرت نداری که وحی ما را نابود وذکر ما را خاموش سازی و به آرزوی پلید و دیرینه خود نایل شوی. سعی و تلاش تو هرگزنخواهد توانست ننگ و عار اعمالت را از دامنت پاک سازد.
هرگز! هرگز! آگاه باش کهعقل تو بسیار ناتوان، و دوران زندگی و عیشت به سرعت از بینرفتنی و جمع تو رو بهزوال و پریشانی است. روزی فرا می رسد که منادی حق فریاد بر میآورد:« لعنت خدا برستمکاران و بیدادگران باد!»
اکنون من نیز حمد خدا را میگویم که سر آغاز زندگیدودمان ما را با سعادت و آمرزش قرین ساخت و پایان زندگی ما را با شهادت سرشار ازرحمت به پایان برد.
از خداوند متعال میخواهم ثواب و فضل خویش را برشهیدان تکمیل فرماید و اجر و مزد آنان را افزون سازد و امانتداری و جانشینی ما رااز آنان به ترتیب خوب و نیکو قرار دهد؛ زیرا خداوند بخشنده و مهربان است. او تنهاپناهگاه و امید ما و نیکوکارترین و بهترین وکیل و مدافع حق ماست.»
یزید پساز شنیدن این سخنان گفت:« فریاد ناله و صیحه زنندگان بسی پسندیده است و حق است زنانداغدیدهی نوحهگر از غصه جان از بدنشان خارج شود.» سپس با بزرگان شام مشورت کردکه با اسیران چه رفتاری کند.
آنان توصیه کردند همهی اسیران را بکشد، ولی نعمانبن بشیر گفت: « فکر کن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم با اسیران چگونه رفتارمیکرد، تو نیز همانگونه رفتار کن.