|
BEHZAD FASHIST
(teh1500 )
آلبوم:
تصاویر پروفایل
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
138 بازدید امروز: 92
توضیحات:
پسر و پدر شهر ندیده ای داخل یک فروشگاهی شدندتقریبا همه چیز باعث شگفتی آنها می شد مخصوصا دو تا دیوار براق و نقره ای که می تونست از هم باز بشه و دوباره بسته بشه.پسر می پرسه این چیه.پدر که هرگزچنین چیزی را ندیده بود جواب داد :پسر من هرگز چنین چیزی تو زندگی ام ندیده ام نمی دونم چیه.در حالی که داشتند با شگفتی تماشا می کردن خانم چاق و زشتی به طرف در متحرک حرکت کرد و کلیدی را زد در باز شد زنه رفت بین دیوارها تویه اتاقه کوچیک در بسته شد و پسر وپدر دیدند که شماره های کوچکی بالای لامپ هابه ترتیب روشن میشن.آنها نگاشون رو شماره ها بود تا به آخرین شماره رسید بعد شماره ها بالعکس رو به پایین روشن شدند سرانجام در باز شد و یه دختر ۲۴ساله خوشگل بوراز اون اومد بیرون .پدر در حالیکه چشاشو از دختر برنمی داشت آهسته به پسرش گفت : بدو برو مامانت رو بیار.....
درج شده در تاریخ ۹۲/۰۳/۲۸ ساعت 17:01
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|