پیرو مطلب قبلی که به دنبال پیدا کردنِ علتِ بی توجهی و غفلت از فقر معنوی بود ، این تکمله ارائه می گردد. دقت کنیم که ما در این نوشتار به دنبال علت فقر معنوی انسان ها نیستیم بلکه دنبال علت غفلت آن ها از فقر معنویشان هستیم.
ابعاد سه گانه ی وجودی انسان
به نظر می رسد برای انسان می توان سه بُعدِ وجودی قائل شد. بُعد حیوانی ، بُعد انسانی و بُعد معنوی یا فرشته گونگی که بُعد حیوانی همان قوای شهوت ، غضب ، وهم و آن چه که مربوط به ماده و مادیت است ، می باشد و بین انسان و حیوان مشترک است ، بُعد انسانی خصوصیاتی است که مربوط به انسانیتِ انسان هاست مانند حیاء یا این که ظلم و ستم مذموم است (هر چند ممکن است در مصادیق آن اختلاف نظرهایی باشد یعنی ممکن است قومی کاری را ظلم بداند و قوم دیگر آن کار را ظلم نداند اما هر دو در بد دانستنِ کاری که به نظر خودشان ظلم می دانند مشترکند) و بُعد معنوی هم مربوط به اموری است که از انسانیت انسان فراتر می رود و رفتارهایی هستند که رنگ الهی و معنوی دارند.برای مثال وقتی یک نفر به شما خوبی می کند بُعد حیوانی شما بی تفاوت است و می گوید که فقط فکر تو در بهره مندی هرچه بیش تر از غرایز باشد و مشغول تمتع خودت بشو ، در مقابل بُعد انسانی شما می گوید که هل جزاء الاحسان الا الاحسان؟! یعنی در مقابل خوبی او به همان میزان خوبی به او بکن و یا به نحوی خوبی او را جبران کن , اما اگر کسی در مقابل بدیِ دیگری هم خوبی بکند - در حالی که بعد انسانی می گوید که همان مقدار بدی در حق کسی که به تو بدی کرده است جایز و عقلانی است - این خوبیِ در مقابل بدی نه حیوانی است و نه انسانی بلکه رنگ الهی دارد و فرشته گونه است.
خب ، باید به این نکته اشاره کنیم که در بین این سه بُعد ، بُعد اول یعنی بُعد حیوانی از آغازِ تولد فعلیت دارد اما دو بُعد دیگر صرفا استعدادی است که در وجود ما قرار داده شده است.در واقع بعد حیوانی بالفعل و بعد انسانی و معنوی بالقوه هستند.بعد حیوانی خودش راه خود را می پیماید و هر روز به بروز و ظهور آن افزوده می شود.در این زمینه سخنان حضرت امام رحمة الله علیه را نقل می کنیم. ایشان می فرمایند:
«انسان در ابتدای ورود به این عالم ، حیوانی بالفعل است و تحت هیچ میزان ، چیزی جز شریعتِ حیوانات ـ که اداره شهوت و غضب است ـ نیست.»
و
«در مقام خود مُبرهَن است که انسان در اوّل پیدایش ، پس از طی منازلی ، حیوان ضعیفی است که جز به قابلیتِ انسانیّت ، امتیازی از سایر حیوانات ندارد و آن قابلیتِ انسانیّت ، فعلیّه نیست (فعلیت ندارد) . اگر در تحت تأثیر مربی واقع نشود ، پس از رسیدن به حد رشد و بلوغ ، یک حیوان عجیب و غریبی می شود».
### می توانید برای بحث مبسوط در این رابطه به مباحث «تربیت در محیط خانوادگی» از آیت الله العظمی مجتبی تهرانی ره جلسات 11 و 12 مراجعه کنید.قسمتی از آن چه که بنده در این جا مطرح می کنم نیز برداشت های بنده از همین دو جلسه است.
رابطه ابعاد سه گانه با غفلت از ابعاد معنوی
همان طور که توضیح دادیم بعد حیوانی از ابتدای تولد انسان فعلیت دارد و از لحظات نخست حیات ما یکه تازی خود را آغاز می کند. شاید این به خودی خود اشکالی نداشته باشد اما اشکال کار از اینجا پیدا می شود که یکه تازیِ بُعد حیوانی که رفتارهای ما را شکل می دهد بدون لجام تعلیم و تربیت در بستر مخالفت پیش می رود ، یعنی بر خلاف ودیعه های انسانی و الهیِ درون ما پیش می رود و همه ی انرژی و نیروی ما رو تحت فرمان خود و در جهت رشد خویش قرار می دهد.حیوانیت ما از آغاز تولد فعلیت دارد و حیوانیت هم مرز نمی شناسد.اما بُعد انسانی و معنوی ما این گونه نیست و هرچند بذر آن در درون ما پاشیده شده است اما برای شکوفایی به آبیاری تعلیم و تربیت نیاز دارد و تا بدان توجه نشود و بدان پرداخته نشود روی شکوفایی را نخواهد دید.
خب ، حالا فرض می کنیم یک فرد از ابناء بشر تحت تربیت قرار نگیرد و به حال خود رها شود...به نظر شما او به کدام سمت حرکت خواهد کرد؟! فساد که با بعد حیوانی او هماهنگ است و مسیرش سرازیری است یا صلاح که با بعد حیوانی ما هماهنگ نیست و به دلیل این که شکوفایی آن نیازمند مهار کردن بعد حیوانی و مدیریت آن است (که در حال حاضر فعلیت دارد و چه بسا انسان با پیروی کامل از آن کاملا آن را محکم و تثبیت کرده است ) ، سخت و دشوار است؟! مسلم است که پاسخ این سوال چیست ، لذا حضرت آیت الله مجتبی تهرانی ره می فرمودند:
«هر جا که بروی تربیت تدریجیُّ الحصول است. اما روش رفتاری دادن برای فساد یا برای صلاح با هم فرق دارد. چون مسائل شهوی و غضبی ، با آنچه که در من فعلیّت دارد همسو است و لذا سریع اثر می کند. اصلاح ، بطیئ الحصول و کُند است. فساد هم تدریجی است اما سریع الحصول است. اگر یک جامعه را رهایش کنی ، سرازیری است و خودش می رود. اصلاً لازم نیست که مظاهر فساد را بیاورید و نمایش دهید ؛ اتفاقاً باید جلوی آن را بگیری!...»
به نظر می رسد در واقع رمز اصلی غفلت ما نسبت به «فقر معنوی» خویش را اینجا باید جستجو کرد.(تعبیر فقر معنوی را یکی از دوستان به کار برده اند که زیباست و ترجیح دادم همین را بدون تغییر استفاده کنم هرچند ممکن است قابل مناقشه باشد.)
در واقع ما در عصر حاضر در جامعه ای زندگی می کنیم که از تعلیم و تربیت دینی فاصله گرفته ایم و در واقع بدون تعلیم و تربیت به حال خود رها شده ایم که امام (رضوان الله تعالی علیه) می فرمایند: «رهایش کنی ، حیوان عجیب و غریب در می آید»! ، لذا با رها بودن طبیعتا به سمت تقویت ، تثبیت و ارضای تمایلات بعد حیوانی خویش گام برداشته ایم و از آبیاری بذر انسانیت و بعد فرشته گونه ی خود و شکوفایی آن غافل شده ایم.مسئله این است که تا جلوی این بُعد حیوانی ما گرفته نشود و مدیریت صحیحی از طریق عقل و شرع بر آن اعمال نشود اصلا فرصت پرداختن به بعد دیگری را به انسان نمی دهد و احساس نیازی رخ نمی دهد و هر چه هم کودک به بلوغ نزدیک تر می شود و بعد حیوانی تثبیت و تحکیم می شود کار تربیت سخت تر می شود و در روایات هم به سختیِ بسیار زیاد تربیت در سنین بالا اشاره شده است.
توجه کنیم در ععصر اخیر برخی جوامع از طریق تخدیر و نظم بسیار قوی حتی نیاز به فهم فلسفه ی حیات و سوالات اساسیِ فطری بشر هم تا حدود زیادی خاموش شده است.
راه حل این عامل
مسلما قرار دادن خود در مسیر تعلیم و تربیت صحیح و افسار زدن به بعد حیوانی از طریق شرع و عقل راه حل این مسئله است تا فرصت برای ظهور و عرض اندام تمایلات بُعد سوم یعنی بُعد معنوی و الهی انسان نیز فراهم شود و هیچ زمانی هم برای این کار دیر نیست هر چند هر چه دیرتر ، کار بیش تر و سخت تر. آیت الله العظمی مجتبی تهرانی ره می فرمودند:
«مگر نمی شود حیوان را تربیت کرد؟ الآن درنده ها را تربیت می کنند. آیا تو که از تربیت خود نا امیدی ، بدتر از شیر و ببر و پلنگی؟ خوب است که این ها را می بینید! [حتی] حیوان را می شود تربیت کرد. حیوانات را دارند تربیت می کنند. بدترین آنها را می بینید که تربیت شده اند. وقتی حیوان را می شود تربیت کرد ، چطور این موجود دو پا در بین این حیوانات چموش تر از همه در می آید؟! مگر انبیاء آمدند و یکسری چیزهای خارق العاده به ما گفته اند؟! می گویند: آمده ام تا روش رفتاری ، گفتاری و کرداری به تو بدهم و می خواهم تو را آدم کنم.»
باید اشاره کنیم که اگر ما در بی توجهی به این فقر معنوی والدین ، مسئولین فرهنگی ، رسانه ها و غیره را مقصر بدانیم ، بی شک بخش عمده ی این تقصیر ناشی از کوتاهی آنان در انجام مسئولیت تعلیم و تربیت است که نتوانسته اند از طریق فعالیت موثر خود با تربیت الهی افساری به بُعد حیوانی ما ببندند و فرصتی برای احساس نیاز به ابعاد دیگر و شکوفایی آن ابعاد فراهم شود...البته ناگفته پیداست که خود ما هم در این امر کم کوتاهی نکرده ایم و خود را در معرض تربیت و تعلیم صحیح قرار نداده ایم...
خلاصه
در این نوشته ما قرار نگرفتن در معرض تعلیم و تربیت صحیح و عدم حرکت در این مسیر را به عنوان عامل اصلیِ این غفلت و بی توجهی مطرح کردیم و گفتیم خصیصه ی این عامل هم این است که با فقدان تربیت صحیح و ناشی از تعالیم الهی یا کوتاهی در آن انسان رهاست و وقتی انسان رها باشد چون بعد حیوانی او فعلیت دارد و مسیرش سرازیری است طبعا به تدریج به این سمت حرکت می کند و از ابعاد دیگر غفلت می کند.
تتمه
عوامل دیگری هم مطرح است و به نظر بنده امور دیگر هم هستند که قابلیت بررسی دارند ، که می خواستم آن ها را مطرح کنم و بَعد بین آن ها جمع کنم و خصیصه ی اصلی رفتارهای موثر در درمان یا برعکس ، تشدیدِ آن را نیز ارائه کنم.مثلا بحثی در محدودیت دستگاه ادراکی بشر و رابطه ی آن با این غفلت ، نقش معنویت ها و عرفان های دروغین در این غفلت - که غالبا گمان می کنیم ما دچارش نیستیم - ، نقش اشتباه در یکسان دانستن مفهومِ "شدن" و "دانستن" و مطالبی دیگر که الان مردد هستم که ادامه بدهم یا نه و احتمالا این مطلب ادامه نخواهد داشت.در این صورت این عامل را به عنوان عامل اصلی در نظر داشته باشید. این مطالب و حتی مطالبی که ممکن بود در این رابطه در آینده ارائه شود حاصل فکر بنده نیست و همه برداشتی شخصی و برگرفته از مباحث چند عالم بزرگ است که در در گوشه ای از کهکشانِ فراخ تشیع می درخشند.