این ضد ایرانیان با پشت پا زدن عامدانه به هر آن چه هویت ایرانی دارد و با توهین و گستاخی همه جانبه به زبان ملی همه ایرانیان ، هر سال به برافراشتن پرچم کشورِ بیگانه بر فراز قلعه بابک اقدام می کنند و همسو با دولت تاریخ فراموش کرده باکو که هم اینک تعلق تاریخی 17 شهر قفقاز به ایران را هم انکار می کند ، در پی تاریخسازی دروغین برای آذربایجانیهایی هستند که هرچند زبانشان ترکی آذری است، اما تبار، فرهنگ، مذهب و تاریخشان تفاوتی با سایرِ ایرانیان ندارد.
صرف نظر از چگونگی اجرای این مراسم و گرو ه هایی که از آن سوء استفاده می کنند، آن چه بسیار حایز اهمیت می باشد شناخت واقعی چهره تاریخی بابک خرم دین است که سالیانی دراز با بهره گیری از توان ایرانیان گوشه و کنار کشور مبارزه پر دامنه ای را بر ضد اشغالگر ان ستمکار عباسی رهبری کرد.
زندگانی و مبارزات استقلال طلبانه ایرانی بابک خرمدین به دلایل گوناگون آن چنان که شایسته است در کشورمان بدان پرداخته نشده است ولی آن چه جای شگفتی است این که در سایه بی تفاوتی و بی توجهی توجیه ناپذیر نهاد های رسمی داخل کشور همچون صدا وسیما، مطبوعات و خبرگزاری های رسمی به مفاخر ملی فرهنگی ایران زمین همچون مولوی و نظامی و مفاخر تاریخی همچون بابک خرمدین،مازیار و یعقوب لیٍث ، تاراج این مفاخر ملی و فرهنگی متعلق به همه ملت ایران توسط کشور های نو ظهور در عرصه بین الملل با روند پرشتابی در جریان است.
این گونه بوده است که پس از تملک مولوی شاعر جهانی ایران زمین توسط کشور ترکیه و ترک و غیر ایرانی معرفی کردن نظامی گنجوی (که زادگاهش روستای "تا" در تفرش است) و ثبت جهانی موسیقی زیبای عاشیقلار آذربایجان به نام دولت باکو (و نه خاستگاه آن آذربایجان واقعی در ایران) چندی است که گروه های تجزیه طلب ضد ایرانی تلاش بسیاری را با حمایت پشت پرده سران باکو و آنکارا به کار گرفته اند تا بابک خرمدین چهره شهیر تاریخ ایران زمین را نه یک ایرانی آزادی خواه بلکه یک ترک تجزیه طلب جا بزنند!!!بر دژ پرشکوه بابک پرچم کشور های بیگانه را به جای پرچم ملی ایران به کار گیرند و به بهانه کاربرد زبان شیوای آذری یا ترکی آذری متداول در آذربایجان ،گستاخانه آذربایجانی ها را ضد ایرانی و از نژاد زرد پوستان صحراهای آسیای مرکزی جا بزنند و با به کار گیری سمبل شیطان پرستانه و مغولی"بوزگورد"(گرگ خاکستری) بابی پروایی به تمجید از چنگیز و تیمور خونخوار ی بپردازند که دستشان به خون هزاران هزار ایرانی بی گناه در آذربایجان، خراسان،اصفهان ،کرمان و همه نقاط ایران زمین آغشته است.
در سکوت تامل بر انگیز نهاد های رسمی ایران نام بابک، قیام بابک و نیز قلعه ی بابک در چند سال اخیر به طور منطقه ای ،بیشتردر مطبوعات آذربایجان و همچنین در مجامع دانشجویی و اجتماعات آذری های ایران مطرح شده و در چنین شرایطی قلم به دستانی هم ظهور کرده اند که با اظهار نظرهای مختلف و با سوءاستفاده از این فرصت سعی در انحصار چهره تاریخی بابک خرمدین به محدوده آذربایجان را دارند. این دشمنان تمامیت ارضی ایران در نوشته ها و اظهار نظرهایشان بعضا به منابعی هم استناد می کنند که با توجه به لحن نویسندگان آن منابع، مغرضانه و جهت دار بودن اظهاراتشان جای تردید باقی نمی گذارد. لذا با توجه به نیاز اقشار جامعه به ویژه جوانان میهن دوست آذربایجان و همه ایران زمین به آگاهی از واقعیت های قیام بابک بر اساس استنادات تاریخی مروری خواهیم داشت به ریشه های و انگیزه ها و هویت این قیام ملی ایرانی.
تبار ایرانی بابک بر اساس مستندات تاریخی
بابک در روستای بلالآباد در حومه اردبیل به دنیا آمد. بنابر گفته واقد بن عمروالتّمیمی (اولین کسی که زندگی بابک را به تحریر آورده است)، پدر بابک مِرداس(در کتب مختلف نام های دیگری نیز ذکر شده) از اهالی تیسفون ، پایتخت ساسانیان ، بود که به آذربایجان مهاجرت کرده بود. مادر او ماهرو نام داشت که اهل آذربایجان بود. نام کتاب واقدبن عمروالتّمیمی اخبار بابک نام دارد که اکنون در دست نیست.
در کتاب البدء والتاریخ که مأخوذ از کتاب اخبار بابک است آمده است که جاویدان بن سُهرَک (در تاریخ طبری و بعضی از کتاب های دیگر جاویدان بن سهل ثبت شده است) یا شَهرک (در التنبیه والاشراف) رییس جاویدانیّه (از خرّمیان) در مسیر بازگشت از زنجان در دهِ بلال آباد در منزل مادر بابک توقف میکند. به سبب کاردانی بابک جاویدان از بابک خوشش میآید و با اجازه مادرش او را همراه خود میبرد و او را سرپرست اموال و املاک خود سازد. مدتی پس از آن که بابک در خدمت جاویدان به سر میبرد، جاویدان بر اثر زخمی از دنیا میرود. در این کتاب نقل شده است که همسر جاویدان به سبب علاقهای که به بابک داشت به پیروان جاویدان اعلام میکند که روح جاویدان در بابک حلول یافته است و او میباید جانشین جاویدان باشد. با کمک زن جاویدان، بابک طیّ تشریفاتی جانشین جاویدان و پیشوای خرّمیان میشود و بابک نیز آن زن را به همسری خود درمی آورد. این بخش از کتاب اخبار بابک را میتوان درست دانست. زیرا چنان که منابع دیگر مانند مقدسی بیان مینمایند خرّمیان به تناسخ اعتقاد داشتند و به «تغییر اسم و تبدیل جسم» قائل بودند.
بر اساس کتاب "اخبار الطوال" بابک از فرزندان مطهر ،دختر زاده ابو مسلم خراسانی بوده است. در باره نژاد بابک خرمدین ، به ذکر دو سند بسنده میکنیم. توضیح بسیار مهم این که در بسیاری از متون تاریخی سرزمین ایران به نام امپراتوری پارس شناخته می شده و بر خلاف ادعاهای نژاد پرستان تجزیه طلب در بسیاری از منابع خارجی کاربرد واژه Persian ،پارس یا فارس نه برای یک قومیت خاص که به صورت عام برای ایران و همه ملت یکپارچه ایران به کار می رفته است.
سند نخست از آن "ابن حزم"، مورخ عربتبار است ایشان در کتاب الفصل فی الملل والأهواء والنحل، ص199 چنین می نویسد: (برگردان به پارسی):«پارسیان (منظور ایرانیان) از نظر وسعت و ممالک و فزونی نیرو بر همهی ملت ها برتری داشتند ....چون دولتشان بر افتاد و عرب که نزد آنها دونپایهترین قوم جهان بود بر آنها مستولی گردید این امر بر آن ها گران آمد و خود به مصیبت تحمل نشدنی روبرو یافتند و بر آن شدند که با راههای مختلف به جنگ برخیزند... از جمله رهبران آنان ( ایرانیان) سنباد مقنع استادسیس بابک و دیگران بودند.» ):
در دومین سند نیز بابک خرمدین به صراحت ایرانی خوانده شده است. سعید نفیسی مینویسد (117-116
«سرزمینی که بابک خرم دین در آن سالها فرمانروایی داشته از سوی مغرب همسایه ی ارمنستان بوده و بابک در ارمنستان نیز تاخت و تازهایی کرده است به همین جهت با شاهان ارمنستان رابطه داشته و تاریخ نویسان ارمنی آگاهیهای چندی درباره وی داده اند. از آن جمله یکی از کشیشان وارداپت واردان یا وارتان که در 1271 میلادی و 670 قمری در گذشته در کتابی که بنام «تاریخ عموم» نوشته و از مآخذ پیش از خود بهره مند شده است، مطالبی دربارۀ او دارد. ارمنیان نام بابک را گاهی «باب»، گاهی «بابن» و گاهی «بابک» ضبط کرده اند. وارتان در حوادث سال 826 میلادی و 211 قمری می نویسد: «درین روزها مردی از نژاد ایرانی به نام باب که از بغتات(بغداد) بیرون آمده بود بسیاری از نژاد اسماعیل (ارمنیان در آن زمان به تازیان اسماعیلی و از اسماعیلینژاد می گفتند) را به شمشیر از میان برد و بسیاری از ایشان را برده کرد و خود را جاودان می دانست. در جنگی که با اسماعیلیان کرد به یکبار سی هزار تن را نابود کرد. تاگغارخونی آمد و خرد و بزرگ را با شمشیر از میان برد. مأمون هفت سال در سرزمین یونانیان (خاک روم) بود و دژ ناگرفتنی لولوا را گرفت و به بین النهرین بازگشت ...»
در این قطعه به صراحت به نژاد (یعنی تبار) ایرانی بابک خرمدین اشاره شده است. شایسته است که گفتار این منبع را بیشتر شکافیم. این منبع در سال 1919 میلادی به فرانسوی نیز برگردانده شده است و استاد نفیسی بخش هایی از آن را به فارسی از فرانسه ترجمه کرده است. مشخصات اصل فرانسوی این منبع چنین است:
La domination arabe en Armènie, extrait de l’ histoire universelle de Vardan, traduit de l’armènian et annotè , J. Muyldermans, Louvain et Paris, 1927.
در کتاب یاد شده، قطعهی ارمنی مذکور چنین ترجمه شده است (ص 119):
"En ces jours-lá, un homme de la race PERSE, nomm é Bab, sortant de Baltat, faiser passer par le fil de l’épée beaucoup de la race d’Ismayl tandis qu’il.."
در زبان ارمنی پارسی را از دیرباز همانند امروز «پارسیک» می گویند که در ترجمه فرانسوی منبع نامبرده نیز
به معنای ایرانی ترجمه شده است.
گزارش این منبع همزمان ارمنی، سندی صریح و آشکار مبنی بر پارسیک (تلفظ پهلوی واژه پارسی در ارمنی) یعنی ایرانی تبار بودن بابک خرمدین است.
بیگانهپرستان ضد ایرانی در برابر این دو سند صریح چیزی برای گفتن ندارند و حتی کوچکترین مدرکی نیز در دست ندارند که نشان از ترک و غیر ایرانی بودن بابک بوده باشد. این در حالی است که تاریخ اثبات می کند که دشمنان بابک غالبا مزدوران ترک خلیفه همچون اشناس ایتاخ بوغا و... بودند و خود خلیفه معتصم هم از طرف مادرش ترکزاد بود.
ادامه دارد...
بر گرفته از:
http://www.tabnak.ir/