فراموش کردم
رتبه کلی: 1174


درباره من

مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد
رها محمدی (troy )    

خدایا چرا؟

درج شده در تاریخ ۸۹/۰۵/۱۹ ساعت 10:22 بازدید کل: 564 بازدید امروز: 127
 

خدایا چرا؟

باعجله سوار تاکس می شوم ومی روم .

باز زنگ می زند :

-خانم ...خواهشا این عروس و داماد خیلی سفارشی هستند فقط کار خودتونه دیگه

سفارش نکنم.

عصبی می شوم .توی دلم می گویم باز از این عروس دامادهای تازه به دوران رسیده که...

- چشم آقای ......خیالتون راحت ..

دم گلفرشی پیاده می شوم .

از پشت ماشین پایش را می کشد و دستش که در هواست را

کنترل می کند و در حالی که با یک چشم می بیند

 آرام و آرام به من نزدیک می شود .

منقلب می شوم و می فهمم منظور از سفارش یعنی چی ...به خودم می ایم .

مثل وقتی که یک داماد سالم روبرویم هست بهش توضیحاتی می دهم .فقط

چیزهای که می دانم نمی تواند انجام دهد بدون ایتکه بفهمد به بهانه

اینکه دیگر مد نیست حذف می کنم.

توی راه زنگ می زند .همیشه وقتی کاری می کنند مدتی دم پر من نمیان تا کمی آرام شوم .

(چیزی که ازش متنفرم البته اینا برام مهم نیستند اما وقتی عصبانی باشم دلم می خواهد

دوستای که دوست دارم باشن و به حرفام گوش کنند اما با هام کل کل نکنند و گوش کنند وگرنه عصبی تر می شوم )

-ببخشید خانم ....این صمیمی ترین دوستم است پارسال توی تصادف اینطور شد .

دوست داشت فیلم قشنگی داشته باشد البته می دونم سخته اما شما که هفته پیش از اون عروس که ۴ انگشتاش قطع بود گرفتید اینم مثل ....

- خوب بسه دیگه کاری نداری ؟

قطع می کنم .به آرایشگاه که می رسم .عروس را می بینم .

دختر با نمک و زیبائی است .تند تند برایش توضیح می دهم که چیکار باید بکند.

اما باز می بینم کاری نمی کند .نمی دانم ...باید صبر داشته باشم با اون وضعیت داماد ...

یکدفعه آرایشگر چیزی در گوشم می گوید که مات می مانم .

عروس هم نمی شنود .فقط باید جوری حرف بزنم که بتواند لب خوانی کند ...

دیگه کاریش نمی شود کرد برایش توضیح می دم و بعد به باغ می ریم ...

عین چی موندم ...داماد نه می تواند عروس را بغل کند نه دستش را بگیرد...

وای خدایا چی بگیرم ؟

حس می کنم جاهای که عروس به داماد کمک می کند کمی بهش برمی خورد و بغض می کند....

داماد هر لحظه حال گریه دارد ...باید به شوخی از این حال بیرونش بیاورم ...

چرا خدا می خوای من اینا رو ببینم ؟من روزی هزار بار می گم بهت شکر ...

کارشان تمام می شود و با شادی به مجلسشان می روند و مرتب دارند جک ها و تکه کلام های منو تکرار می کنند و می خندند .

بازم شکر

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۸۹/۰۵/۱۹ - ۱۰:۲۲
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)